قُلْ إِن كُنتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

بگو: اگر شما چنین‌اید که [واقعاً] خدا را دوست دارید، 78 پس مرا پیروی کنید 79 تا خدا هم شما را دوست بدارد 80 و [آثار و عوارض] گناهانتان را برای شما بیامرزد 81 و خداوند آمرزنده مهربان است.

78 - «إِن کُنتُمْ» تکوین شخصیتی و ثباتِ دوستی را در نفس مُحِب نشان می‌دهد، نه همین دوست داشتن‌های موقتی به هنگام سلامتی و راحت و رفاه. حُبّ‌های غریزی عاطفی مقطعی‌اند، همچون حُبّ به همسر، فرزند، قدرت، ثروت، سیادت، مُلک، ماشین، مزرعه و... که در آیه 14 (3:14) [زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ...] به تفصیل بیان شده است. حُبّ تکوین یافته در دل آدمی، محصول آگاهی و عرفان و عمل خالص مستمر است.

79 - ممکن نیست حُبّ خدا در دل کسی ثبات یافته و جایگیر شده باشد و از رسول او که «حبیب خدا» و اسوه محبّت و رحمت بود پیروی نکند! به راستی کدام هنردوستی است که به راه تجربه شده هنرمند ممتاز زمان خود نرود و از شیوه‌ای که به آن هنر رهنمون می‌گردد پیروی نکند؟

80 - دوست داشتن یا نداشتن ما امری قلبی است و معلوم نیست همیشه به عمل منتهی شود، اما در مورد خدایی که منزه از احساسات دوستی و دشمنی بشری است، این اوصاف به صورت مجازی برای فهم آدمیان به کار رفته است. ثانیاً آثار عملی تکوینی و تأثیر مسلم بیرونی دارد. فعل «یُحِبُّ» جمعاً 40 بار [عدد کمال] در قرآن به خدا نسبت داده شده است: 17 بار «یُحِبُّ» [درباره: محسنین، متقین، مقسطین، صابرین، متوکلین، توابین، مطهرین، الذین یقاتلون فی سبیله صفاً] و 23 بار «لا یحُِبُّ» [درباره: ظالمین، مسرفین، خائنین، مستکبرین، مفسدین، معتدین، کافرین، فرحین و...].
به اتکاء این آیه هیچ مسلمانی نمی‌تواند ادّعا کند عاشق خداست و فقط از کتاب او پیروی می‌کند و کاری به پیامبر او، که الگوی عملی و اسوه عمل به قرآن و دوری از شرک بود، نداشته باشد. نشانه خدادوستی، پیروی از رسول است. آنهم رسولی که در افق اعلی و نهایت نزدیکی به خدا بود [نجم 5 (53:5) تا 7].

81 - غفران از ریشه «غَفَرَ» همان پوشاندن و پاک کردن آثار سوء اعمال است، آمرزش خدا به طور طبیعی بازتاب همین اجابت و دعوت رسولان و انقلاب و تغییر روحی است. از آنجایی که غفران در ذنوب، تنها خنثی کردن آثار سوء آن نیست، بلکه تبدیل سیئات به حسنات است، به سود پیروان رسول تمام می‌شود [...وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ...]. وصف لطیف این حقیقت را که عشق و محبّت خدا چگونه آثار و عوارض گناه و بیماری‌های دل را درمان می‌کند، مولوی این گونه بیان کرده است:
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او زحرص‌و عیب کلی پاک شد
شادباش ای عشق خوش‌سودای ما
ای طبیـب جملـه علّت هـای مـا
ای دوای نخــوت و نــامــوس ما
ای تـو افـلاطـون و جالینوس ما
جسم خاک از عشق برافلاک شد
کوه در رقص‌آمد و چالاک‌شد
...
جمله معشوقست وعاشق پرده‌ای
زنده معشوقست‌و عاشق مرده‌ای
چـون نباشـد عشـق را پـروای او
او چو مرغی مانـد بی پر وای او