إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَامَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ
- [به یاد آر] آنگاه که فرشتگان گفتند: ای مریم! خدا به راستی [و نه خیالی] تو را به کلمهای از سوی خویش مژده میدهد؛ 112 نامش عیسی مسیح فرزند مریم است، 113 آبرومندی در دنیا و آخرت، و از مقرّبان [درگاه الهی]. 114
112 - کلمه از ریشه «کَلمْ»، در اصل به معنای «تأثیر» است. به زخم ناشی از شمشیر و نیزه، کَلْمْ، و به آنچه با چشم یا گوش درک میشود و در شنونده «تأثیر» میگذارد، کلام میگویند. قرآن حضرت عیسی را کلمه خدا [کلمه من الله] نامیده است [آلعمران 39 (3:39) و 45 (3:45) ، نساء 171 (4:171) ]، که مادرش مریم[س] تحت تأثیر القای فرشتهای حامله شد و تأثیری عظیم در تاریخ گذاشت. خداوند ابراهیم(ع) را نیز با «کلماتی» مبتلا ساخت. کلمات خدا همان قوانین و نظامات «مؤثری» است که خداوند در جهان مقدّر فرموده و نیز کلماتی که آدم از پروردگارش دریافت، شناخت حقایقی از هدایت پس از توبه بود.
113 - «اسم» در قرآن دلالت بر «صفت» و ماهیّت چیزی یا کسی میکند، همچنانکه «اسماء الحسنی» صفات نیکوی خدا هستند. مسیح، یعنی مسح شده که در فرهنگ یهودیان نماد مشروعیت به شمار میرفت. همچون غسل تعمید مسیحیان یا شهادتین مسلمانان که علامت تشرّف به آئین است. گفتهاند در میان یهودیان رسم بود که برای مشروعیت بخشیدن به زمامداران، کاهن بزرگ او را طبق تشریفاتی روغن مالی [مسح] و تقدیس [و به اصطلاح تنفیذ حکومت] میکرد، همچنانکه حلال بودن مواد خوراکی را نیز مشروط بر آداب کوشر [Kosher] میکردند و همچنان نیز برای ادامه سلطه خود ادامه میدهند. در نقش برجستههای سنگی ایران باستان نیز پادشاهان حلقه مشروعیت خود را از اهورا مزدا [و عملا از موبدان] میگیرند. اما عیسی مشروعیت خود را نه از کاهنان و متولیان مذهبی، بلکه از خدا گرفته بود و به نیروی روحالقدس [وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ- مائده 110 (5:110) ، بقره 87 (2:87) و 253 (2:253) ] پاک و مقدس از هر عیب و نقصی بود و نیازی به مسح و مشروعیت کاهنان نداشت.
برخی نیز گفتهاند مسیح با برکت مسح [پوشانده] شده بود، یا آن که چون برای تبلیغ راه خدا مرتب در سیر و سفر و «مسح زمین» و در تماس دائمی با مردم و حشر و نشر با آنان بود مسیح نام گرفته است. این احتمال نیز داده شده که عیسی(ع) به خاطر دست کشیدن [مسح] بر بدنِ بیمارانِ لاعلاج و شفای آنان مسیح نامیده شده است [والله اعلم].
مسیح، لفظ به عربی درآمده «مِشیا» از زبان عبری است. عیسی نیز در زبان عبری یَشُوع [یا یسوع] به معنای نجات دهنده است. گویا بنیاسرائیل منتظر پیامبری از نسل داوود بودند که پس از سالیان درازی آوارگی و ضعف و ذلّت و پراکندگی، آنان را به عزّت و استقلال پیشین بازگرداند.
کلمه «ابْنَ مَرْیَمَ» 24 بار در قرآن تکرار شده تا به مدعیان پسر خدا، یا خودِ خدا بودن! عیسی مسیح(ع) بفهماند او پسر مریم، بنابراین بشری همانند سایر انسانها بود. در آیه 50 سوره مؤمنون (23:50) نیز به جای آنکه بگوید: «ما عیسی و مادرش را...»، میگوید «ما پسر مریم و مادرش را نشانهای قرار دادیم». تأکید بر پسر مریم بودن عیسی، هم نفی خدا بودن عیسی به شمار میرود و هم محکوم کردن ادّعای کاهنان یهود که او را زنا زاده یا پسر یوسف نجّار مینامیدند. او مقرّب درگاه خدا بود، نه خدا.
114 - صفت وجیه فقط دو بار در قرآن آمده است؛ این آیه درباره عیسی مسیح(ع) و آیه 69 احزاب (33:69) درباره موسی(ع). بنیاسرائیل موسی را با اتهامات واهی آزار میدادند و میخواستند مردم را از او «رویگردان» کنند، اما خداوند از آنچه میگفتند مبرایش کرد و نزد خود «وجیه»اش شمرد. وجیه از وَجْه [روی]، وصف کسی است که او به مردم و مردم به او روی میآورند و آبرومند و خوشنام است. در این آیه 5 وصف از عیسی آمده است: کلمه خدا، عیسی، مسیح، وجیه در دنیا و آخرت و مقرّب.