وَرَسُـولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُم بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُم مِّنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُم بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

و [همچنین] پیام‌آوری برای بنی‌اسرائیل [خواهد بود تا به آنان بگوید] من برای شما نشانه‌ای [=معجزه‌ای] آورده‌ام؛ من از گِل پیکری چون پرنده برای شما می‌سازم و در آن می‌دَمَم، پس به اذن خدا پرنده‌ای [واقعی] می‌شود. 119 و کورِ مادرزاد و پیس [=مبتلایان به لکه‌های پوستی] را بهبود می‌بخشم 120 و مُردگان را به اذن خدا زنده می‌سازم و شما را به آنچه می‌خورید و آنچه در خانه‌های خود ذخیره می‌سازید آگاه می‌کنم. 121 مسلماً در این [معجزات] نشانه‌ای [جدّی] است برای شما، اگر [به راستی] مؤمن بوده باشید.

119 - «اذن» را با تسامح اجازه ترجمه می‌کنند، اما هر اجازه‌ای دو طرف دارد؛ آن که اجازه می‌گیرد و آن که اجازه می‌دهد. و گرنه اجازه گرفتن معنا ندارد! اذن خدا همان نظاماتی است که در جهان مقرّر داشته و همچون چراغ چهارراهی است که وقتی راننده به آن می‌رسد، سبز می‌شود و اذن عبور می‌دهد. به تعبیر قرآن، هر زمین پاکی به اذن پروردگارش نبات خود را می‌رویاند [اعراف 58 (7:58) ] نور و گرمای خورشید و باران و هوای پاک، به اذن خدا عمل می‌کنند، اگر خاک آلوده نباشد، اجازه رشد می‌گیرد و استعدادهای درون خود را آشکار می‌سازد.

120 - بَرَص را پیسی، سفید شدن قسمت‌هایی از پوست بدن گفته‌اند و «أَبْرَص» به کسی گفته می‌شد که چنین مرضی داشت. این نکته قابل تأمل و تدبّری است که چرا از میان همه بیماری‌ها، به بینا کردن کور و بهبود بخشیدن بیماری پوستی اشاره شده است؟

121 - آیه 110 سوره مائده (5:110) نیز از معجزات عیسی(ع) یاد کرده است. اما در آنجا از پیشگویی آنچه مردم خورده یا در خانه ذخیره می‌کنند ذکری به میان نیامده است. گویا این نشانه که قید «بِإِذْنِ الله» در آن نیامده است شامّه تیز و حساس در تشخیص بوی غذای مصرف شده از تنفس اشخاص و نیز بوی مواد غذایی که در خانه ذخیره کرده بودند از لباس آنها باشد [والله اعلم].
معجزات متعدّد حضرت موسی(ع) برای ارائه به فرعون و درباریانش بود که بنی‌اسرائیل را برده خود ساخته بودند. برای آن اسیران آزاد کردنشان خود بالاترین معجزه به شمار می‌رفت و نیازی به نشانه دیگری، پیش از آزادی نداشتند. اما معجزات عیسی(ع) [به اصطلاح آن پیامبر در انجیل] برای گوسفندان گمشده بنی‌اسرائیل بود که از تعالیم تورات دور شده بودند. در زمان موسی(ع)، سِحر و جادو رونق فراوان داشت و موسی برای ابطال فریب نظام فرعونی باید آنها را با معجزاتش ابطال می‌کرد، اما در زمان عیسی(ع)، گویا عدم رعایت بهداشت موجب گسترش بیماری‌های پوستی، کوری، فلج و... شده بود و نیرویی که می‌توانست مُرده را زنده و پیکر پرنده‌ای را به پرواز درآورد، معجزه محسوب می‌شد و عامل «شفا»ی جسمی می‌توانست راه شفای دلها را بگشاید.
6 قرن بعد، بعثت پیامبر اسلام مقارن با دوران بلوغ سنی بشریت و سرآغاز شکوفایی عقلانیت و منطق در نوع انسان گردید و مقرّر شد پس از آن کتاب و بیّنات، محرّک و مشوق مؤمنین باشد. اگر رسالت عیسی معطوف به گوسفندان گمشده بنی‌اسرائیل بود، پیامبر خاتم، رحمه‌للعالمین، رسولی برای همه انسانها کافه‌للناس نامیده شد [احزاب 40 (33:40) ، انبیاء 107 (21:107) ، اعراف 158 (7:158) و سبا 28 (34:28) ]، و کتابش حق، برهان، بلاغ، موعظه و شفای برای همه بشریت [نساء 170 (4:170) و 174 (4:174) ، ابراهیم 52 (14:52) ، یونس 57 (10:57) ، مدثر 36 (74:36) ].