مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُـولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللَّهِ وَلَكِن كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ
- [اما] برای هیچ بشری [از جمله موسی و عیسی] چنین [حق و انتظاری] نبوده که خدا کتاب و حکم و نبوّت به او دهد، 173 سپس [مثل شما برتری طلبان، به جای دعوت به سوی خدا] به مردم بگوید: به جای خدا، بندگان [=مریدان سرسپرده] من باشید! بلکه [پیامبران میگفتند] از طریق کتاب [آسمانی] که تعلیم میدهید و تدریس میکنید 174 ربانیّون [=مربیان خدایی، و نه ارباب مردم] شوید. 175
173 - سه عنوان: کتاب و حکم و نبوّت، در سه آیه قرآن عیناً تکرار شده [آلعمران 79 (3:79) ، انعام 89 (6:89) و جاثیه 16 (45:16) ]، و در دو آیه، فقط نبوّت و کتاب آمده است [عنکبوت 27 (29:27) و حدید 26 (57:26) ] و در یک مورد کتاب و حکم در کنار هم قرار گرفته است [مریم 12 (19:12) ].
عنوان «کتاب»، نقش قانون و شریعت را نشان میدهد، «حکم» یا «حکمت»، دلالت بر اخلاقیات در مناسبات رفتاری و داوری عادلانه میکند، و بالاخره «نبوّت»، نقش آگاهی رسانی به مردم را دارد. کلمه کتاب جمعاً 5 بار در 2 آیه تکرار شده است که اهمیت آن را در یک جامعه دینی و خطر تحریف آن را نشان میدهد.
174 - «دِراسَتِ» از ریشه «دَرَسَ»، به آموزش مستمر گفته میشود که در تلاوت کتابهای دینی یا متون علمیِ پُرمراجعه معمول است. مفهوم کهنه شدن نیز که در اثر استمرار استفاده از یک کتاب پیش میآید، در این کلمه موجود است و از این منظر، به لباس کهنه نیز «مندرس» میگویند. در تدریس کتاب مفهوم از سطحینگری و ظاهربینی عبور کردن و به تار و پود و عمق و اساس دین رسیدن وجود دارد. این واژه 6 بار در قرآن و همواره به همراه کتاب تکرار شده است [انعام 105 (6:105) و 156 (6:156) ، اعراف 169 (7:169) ، آلعمران 79 (3:79) ، قلم 37 (68:37) ، سبا 44 (34:44) ]. در ضمن نام ادریس که از همین ریشه میباشد 2 بار در قرآن آمده است، گویا ادریس پیامبری پس از نوح بوده که در آموزش و تدریس علاقه و ممارست داشته است [والله اعلم].
175 - «رِبِّی» کسی است که نه فقط خدای خالق، بلکه خداوند ربّ [صاحب اختیار و ارباب] خود را شناخته باشد. «رِبیُّون» تربیت شدگان و رب شناسان طراز اول پیامبران [همچون اصحاب بدر و مهاجران و انصار] بودند که در راه خدای ربّالعالمین با اربابان باطل بی هیچ ضعف و سُستی و خودکمبینی پیکار میکردند [آلعمران 146 (3:146) ]. اما اصطلاح «رَبّانیُّون» از رَبّان [مربّی]، وصفی است که در قرآن برای مربیان توراتشناس قوم یهود، که به ارباب واقعی خود وقوف پیدا کرده بودند، به کار رفته است. امروز نیز یهودیان علمای دینی خود را رَبّایْ [Rabbai] مینامند.
«ربانیون و احبار» [مربیان و علمای دینی] دو عنوانی است که قرآن برای روحانیون منتقل کننده تعالیم توراتی پیامبران بنیاسرائیل به تودههای مردم و حفاظت از ارزشهای کتاب آسمانی قرار داده است. این دو گروه برگزیده واسطهای برای تربیت و تعلیم دینی برای بنیاسرائیل و مراقبت از انحراف جامعه در تنگنظری و تجاوز و رشوهخواری بودند [مائده 63 (5:63) ].
از 4 موردی که این کلمه در قرآن به کار رفته است، میتوان دریافت که در این آیه از هشدار پیامبران بنیاسرائیل به مربیان و معلمان دینی، یعنی قشر آگاه از تعالیم تورات سخن میگوید، که با تکبّر سروری و سیادت و ثروتاندوزی میکردند، نه تودههای عادی مردم. از همانهاست که میخواهد مرّبی دینی مردم [ربّانی] باشند، نه ارباب و آقا بالا سرِ ملت.
با وجود این تصریحات، نه تنها بسیاری از علمای اهل کتاب خود را ارباب مردم تصوّر میکردند، بلکه تودههای بیخبر از کتاب دینی نیز آنها را اربابانی به جای خدا قرار میدادند و سرسپرده و مرید و مقلّد آنها بودند: توبه 31 (9:31) - اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ.