وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَـمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُـولٌ مُّصَدِّقٌ لِّـمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ
و [به یاد آور] آنگاه که خدا پیمان استوار پیامبران را برگرفت 177 که هرگاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس رسولی بر شما آمد که تصدیق کننده بود بر آنچه [از تعالیم الهی] نزدتان است ، پس حتماً به او ایمان بیاورید و حتماً یاریاش کنید. 178 [آنگاه پرسید:] آیا اقرار کردید 179 و بر این [تعهد] پیمان محکم مرا گرفتید؟ 180 گفتند: [آری] اقرار کردیم. گفت: پس گواه [=شاهد و اعلام کننده] باشید 181 و من نیز با شما از گواهانم.
177 - پس از ذکر خلوص توحیدی پیامبران، که هرگز از پیروانشان انتظار سرسپردگی نسبت به خود نداشتند، بلکه تربیت شدگان خود را به «ربّانی» شدن از طریق تعلیم و تدریس دعوت میکردند [دو آیه قبل]، در این آیه تعصّب دیگری را به تعلیم الهی از آنان نفی میکند؛ تعصّب اول نسبت به شخص خود بود، و تعصّب دوم نسبت به «تعالیم خود». این میثاق ناشی از آگاهی عمیقی است که از ایتاء کتاب و حکمت بر پیامبران حاصل شده است. انبیاء فرزندان بالغ و رشد یافته خانواده بشریت بودند که از عقلانیت و شعور برتر آنان عهد و پیمان خدایی ناشی شده است. این نکته مهمی است که به جای: «وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِیِّینَ...» [احزاب 7 (33:7) ]، حرف «مِن» در این آیه حذف شده است. مشابه این میثاق و اقرار و گواه بودن بر آن را خداوند بر رعایت ده فرمان نیز گرفته است [بقره 83 (2:83) و 84].
«وثاق» بندی است که بار را به وسیله آن بر پشت مَرکب میبندند تا نیفتد. خبر موثّق خبری است که بر انتقال درست آن اطمینان حاصل شده باشد. میثاق در معنای مجازی کلمه، بر عهد و پیمانی دلالت میکند که باید کاملا جدّی گرفته شود تا بار امانت به منزل مقصود برسد.
178 - جز مواردی استثنایی از پیامبران که امانت نبوّت را در زمان خود به پیامبر بعدی دادند و او را تصدیق کردند [مثل تصدیق یحیی نسبت به عیسی]، بقیه پیامبران در فاصله زمانی و مکانی زیادی نسبت به هم ظهور کردهاند. آیا گرفتن میثاق از همه پیامبران بر این شرط و اخذ اقرار، غیر از تفهیم این حقیقت به آنها و پیروانشان بوده که نبوّت سلسلهای از حلقههای مرتبط است که به تناسب رشد بشر باید به تمام و کمال برسد. بر این اصل هر پیامبری تصدیق کننده پیامبر پیشین و هموار کننده مسیر پیامبر بعدی بوده است، تا سرانجام پیامبر خاتم در دوران بلوغ نوعی بشریت آیین نامه تسلیم به ربّالعالمین را تکمیل و تمام کرد [مائده 3 (5:3) ].
179 - مشتقات کلمه اقرار، تماماً بر نوعی تثبیت و تحکیم و آرامش دلالت میکند. مثل تثبیت نطفه در رَحِم [حج 5 (22:5) ]، چشم روشنی و آرامش خیال [طه 40 (20:40) ]، استقرار آدمی در زمین [بقره 36 (2:36) ]، ماندن در خانه [احزاب 33 (33:33) ] و... اقرار کردن به چیزی، همچون چسبیدن نطفه به دیواره رحم، در برگرفتن و پذیرفتن با تمام وجود آن است.
در فرازی از دعای کمیل، اقرار را مرحله هشتم از مراحل دهگانه بازگشت به خدا شمرده است: «...وقد أتیتک یا ألهی بعد تقصیری وإسرافی على نفسی، معتذراً نادماً منکسراً مستقیلا ًمستغفراً، منیباً مقراً مذعناً معترفاً،...». این مراحل عبارتند از: 1- آگاهی به تقصیر و اسراف [کوتاهی یا زیادهروی]، 2- عذرخواهی، 3- ندامت، 4- انکسار [دل شکستگی]، 5- میل به سبک شدن از بار گناه، 6- آمادگی برای طلب غفران [پاک شدن]، 7- انابه [اشتیاق بازگشت به خدا]، 8- اقرار [تثبیت آگاهی درونی]، 9- اذعان [تمکین و تسلیم به حق] و 10- اعتراف [پذیرش عرفان و آگاهی به عوارض گناهان]. لطفاً ر ک به شرحی بر دعای کمیل ص 52 تا 57 از این قلم.
180 - از موارد سهگانهای که کلمه «اِصر» در قرآن به کار رفته است، نوعی بار سنگینِ تعهد و مسئولیت و عواقب سهمگینِ بر زمین گذاشتن آن را میرساند. برای تفصیل بیشتر رک به پاورقی 666 سوره بقره (2:286) .
181 - منظور از شاهد و گواه بودن در اینجا، اعلام و اظهار آن به پیروان با رفتار خود است تا الگویی برای آنها باشد.