وَلَقَدْ جَاءَكُمْ يُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِي شَكٍّ مِّمَّا جَاءَكُم بِهِ حَتَّى إِذَا هَلَكَ قُلْتُمْ لَن يَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُـولًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ

در گذشته نیز یوسف نشانه‌های روشنی برای شما آورده بود، اما پیوسته از پیامش در شک بودید، تا همین که از دنیا رفت، گفتید: هرگز پس از او خدا رسولی برنمی‌انگیزد، 24 این چنین خدا کسی را که از حد گذرندۀ شک‌پذیر باشد، در گمراهی رها می‌سازد.

24- این روحیه انسان‌های نامتعادل است که وقتی در برابر دو راهی انتخاب قرار می‌گیرند، فاقد قدرت تصمیم‌گیری و اتخاذ موضع قاطع هستند و بلاتکلیف و سرگشته در شک و تردید باقی می‌مانند، اما وقتی فرصت گذشت و دیدند که چه موقعیت و فرصت ممتازی را از دست داده‌اند، در تأسف خود نیز زیاده‌روی و غلّو می‌کنند. چنین برخوردی با پیامبران و شخصیت‌های دینی یا سیاسی نیز صادق است؛ قدر نعمت آنان را در زمان حیات‌شان نمی‌شناسند و حمایت‌شان نمی‌کنند، اما وقتی از دنیا رفتند، به گونه‌ای غلو‌آمیز درباره آنها سخن می‌گویند. کتاب جامعه‌شناسی نخبه کشی نوشته آقای رضا قلی‌زاده وصف حالی از ملت ماست که چگونه قدر قائم‌مقام‌ها و امیرکبیرها و مصدق‌ها را در زمان حیات‌شان نشناختیم، ولی پس از مرگ، در وصف‌شان قلم‌فرسائی‌ها کردیم! جمله «مُسْرِفٌ مُرْتَابٌ» دلالت بر همین بقای در شک و تردید و از حد تعادل گذشتن‌ها می‌کند.