وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِيًّا لَّقَالُوا لَـوْلَا فُصِّلَتْ آيَاتُهُ أَأَعْجَمِيٌّ وَعَرَبِيٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ وَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَيْهِمْ عَمًى أُولَئِكَ يُنَادَوْنَ مِن مَّكَانٍ بَعِيدٍ
اگر آن [ذکر] را متنی خواندنی69 به زبانی گنگ و غیر فصیح70 [همچون متون فلسفی، علمی و کلامی] قرار میدادیم، حتماً میگفتند چرا آیاتش واضح و روشن نیست؟71 آیا [کتابی] گنگ و مبهم [برای مردمانی با] زبانی فصیح [نازل شده است]!؟ بگو: آن [کتاب] برای کسانی که ایمان آورند، راهبری [به سوی سعادت] و شفایی [برای بیماریهای روح آدمی] است.72 و [اما] کسانی که ایمان نمیآورند، [به این دلیل است که] در گوشهایشان [برای فهم آن] سنگینی است73 و [حقایق] قرآن بر آنها نادیدنی مینماید [=چشم بصیرت ندارند]، آنها را [گویی] از مکانی دور صدا میزنند!74
69- رک به پاورقی شماره 4 همین سوره.
70- مترجمان قرآن عمدتاً واژه «أَعْجَمِیٌّ» را زبان همسایگان غیر عرب و واژه عربی را همان زبان اعراب معاصر پیامبر ترجمه کردهاند، اما معنای اصلی و ریشهای کلمات عجمی و عربی، گنگ و فصیح است. سخن در اینجا از فصاحت و بلاغت و روانی کلام است، نه مقایسه میان زبان خودی و بیگانه.
71- مترجمان قرآن، تا جایی که این قلم دیده است، واژه «عجمی» را زبان همسایگان غیر عرب، و واژه عربی را همان زبان اعراب معاصر پیامبر ترجمه کردهاند، در حالی که اگر چنین بود، منکران میگفتند: ما اصلا زبان غیر عربی را نمیفهمیم، نه اینکه: «چرا آیاتش واضح نیست»؟ اگر به معنای اصلی و ریشهای کلمات عجمی و عربی [گنگ و روشن] توجه کنیم، درمییابیم که در اینجا سخن از فصاحت و بلاغت و روانی در میان است، نه مقایسه دو زبان خودی و بیگانه [پاورقی 5 همین سوره در این زمینه میباشد].
72- وصف «شِفَاء» در مورد قرآن، علاوه بر این سوره، دو بار دیگر در کتاب الهی آمده است، یکبار به همراه «موعظه» [یونس 57 (10:57) - ...قَدْ جَاءَتْکُمْ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ...] و بار دیگر به همراه «هدایت» [اسراء 82 (17:82) - وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِین...] و در این سوره به همراه «رحمت».
این وصف در نهجالبلاغه نیز به کرّات آمده است. از جمله: خطبه 176 بندهای 8 و 9 «...وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَهٍ وَلا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَاسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَهُوَ الْکُفْرُ وَالنِّفَاقُ وَالْغَیُّ وَالضَّلال...» که شایسته است از بند 7 تا 12 این خطبه که به تمامه درباره قرآن است خوانده شود.
تقدّم و تأخر این اوصاف قابل توجه است؛ گام نخست «موعظه» [پند و اندرز] یا هدایت [راه بَری] است، اگر پذیرفته گردد، «شفاء» حاصل میشود. پس از شفای از کِبر و غرور و سایر رذائل اخلاقی است که آدمی مشمول «رحمت» میگردد.
در نهجالبلاغه آمده است که قرآن داروی دردهای شما و نظم امورتان است [خطبه 158]. در خطبههای دیگری نیز به شفابخش بودن قرآن اشاره شده است، از جمله: 176 [فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ اَلدَّاءِ وَ هُوَ اَلْکُفْرُ وَ اَلنِّفَاقُ وَ اَلْغَیُّ وَ اَلضَّلاَلُ]، 156 [فَإِنَّهُ اَلْحَبْلُ اَلْمَتِینُ وَ اَلنُّورُ اَلْمُبِینُ وَ اَلشِّفَاءُ اَلنَّافِعُ]، 198 [وَ شِفَاءً لاَ تُخْشَى أَسْقَامُهُ]، 214 [فِیهِ کِفَاءٌ لِمُکْتَفٍ وَ شِفَاءٌ لِمُشْتَفٍ]، 110 [وَ اِسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ اَلصُّدُورِ]، 152 [فِیهِ شِفَاءُ اَلْمُسْتَشْفِی وَ کِفَایَهُ اَلْمُکْتَفِی ].
73- این تأیید سخن خود منکران است که در آیه 5 همین سوره آمده است.
74- دور و نزدیک دیدن آینده قیامت تابع میزان بصیرت بیننده است. کسانی که به تعبیر قرآن در «ضَلالٍ بَعِید» [ابراهیم 3 (14:3) و 18 (14:18) ، حج 12 (22:12) ، سبا 8 (34:8) ، شوری 18 (42:18) و ق 27 (50:27) ] یا در «شِقَاقٍ بَعِید» [جدایی دور] هستند [بقره 176 (2:176) و حج 53 (22:53) ]، قیامت را متناسب با ضلالت و شقاوت خودشان دور میبییند. این حقیقت را آیات 51 (34:51) تا 52 سوره سبا به روشنی نشان داده است «وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِنْ مَکَانٍ قَرِیبٍ وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ وَقَدْ کَفَرُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ وَیَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ».
تقابل جملات مکان قریب و مکان بعید، نزدیکی و دوری را از منظرهای متفاوتی در دنیا و آخرت مطرح میسازد؛ خدا بسیار نزدیک به بندگان است، آنهایی که او را دور میبینند، عواقب این دور دیدن را از نزدیک خواهند چشید. آنها در دنیا با نظری دور از بصیرت، حقایق را انکار میکردند، اما در آخرت چشمشان باز میشود و اظهار ایمان میکنند، ولی چه سود که فاصلهای بس دور با دنیای عمل دارند.