فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا إِنْ عَلَيْكَ إِلَّا الْبَلَاغُ وَإِنَّا إِذَا أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَةً فَرِحَ بِهَا وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَإِنَّ الْإِنسَانَ كَفُورٌ

پس اگر [از پذیرش دعوت] روی گرداندند، [بدان که] تو را [به عنوان] نگهبان نفرستاده‌ایم،71 بر تو [وظیفه‌ای] جز ابلاغ [رسالت] نیست. [روی‌گردانی آنان از بی‌ظرفیتی است] اگر ما رحمتی از جانب خویش به انسان بچشانیم، سرمست [غرور و غفلت] می‌شود72 و اگر به خاطر عواقب عمل خویش گزندی به او رسد [بنای ناسپاسی می‌گذارد]، از این روی بی‌گمان انسان بسیار ناسپاس است73 [=ظرفیت شکر در نعمت و صبر در سختی ندارد].

71- حفیظ که از نام‌های الهی است، بر محافظت و مراقبت از هر آنچه آفریده حکایت می‌کند. وقتی خدا محافظ جهان و جوامع بشری است، مسلم است کسی که خلاف نظامات او عمل کند، بی‌عقوبت نمی‌ماند.

72- فرح، شادمانی طبیعی و واکنش عادی اشخاص در برابر آنچه خوشایند است نیست، بلکه سرمستی متکبرانه است. صفت «فخور» نیز که سه بار به صورت «مُخْتَالاً فَخُورًا» [خیالاتی فخر فروشی] در قرآن آمده است [لقمان 18 (31:18) ، حدید 20 (57:20) و نساء 36 (4:36) ] دلالت بر شدت فخر فروشی و بها دادن افراطی به ثروت می‌کند.

73- «کفور» مبالغه کفر است و شدّت ناسپاسی و نمک نشناسی را می‌رساند. مشابه این سخن در آیه 54 کهف (18:54) آمده است، با این تفاوت که در آنجا نتیجه و سرانجام این کفران عذاب‌آور را نشان داده است.