وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ

و [با بی‌خبری از موهبت اختیار] گفتند: اگر [خدای] رحمان می‌خواست، ما آنها [=فرشتگان و بُت‌ها] را عبادت نمی‌کردیم24 [=به شفاعت نمی‌گرفتیم]، آنان در این [ادعا] دانشی ندارند، فقط حدس و گمانه می‌زنند.25

24- از آنجایی که در طول تاریخ، آزادی و اختیار توده‌ها توسط قدرت‌های حاکم مسلوب یا محدود می‌شده و با متخلفین به سختی برخورد می‌شده است، کاملا طبیعی بوده که مردم بنا به قیاس بشری، در مورد آفریدگار نیز چنین انتظاری داشته باشند، و چون می‌دیدند در برابر شرک یا حلال و حرام کردن‌های باطلشان عکس‌العملی از ناحیه خدا پدید نمی‌آید، آن را به حساب تأیید او می‌گذاشتند! چنین تصوری را به اشکال مختلف می‌توان در قرآن مشاهده کرد [از جمله: نحل 35 (16:35) و انعام 148 (7:148) ]. مواردی که تصور و خواسته به ظاهر منطقی ما با «مشیت» خدا مغایر است را قرآن با جملات شرطی‌: لوشاء الله، لوشئنا و لونشاء، 40 بار تکرار کرده است.

25- «خرص»، سخن گفتن از روی ظنّ و گمان و حدس و تخمین است که هیچ کدام برای رسیدن به حق کافی نیست. از پنج باری که این واژه در قرآن آمده، سه بار آن همراه پیروی از ظنّ [یتبعون الظن] و یکبار نیز [زخرف 20 (43:20) ] همراه سخن گفتن بدون علم و آگاهی آمده است.