فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِينَ
پس [با این فریبکاریها، فرعون] ملتش را به خِفّت [=خواری و ذلّت] کشاند، در نتیجه اطاعتش کردند.56 آنها به راستی مردمانی حرمتشکن [=قانونگریز و بیبند و بار] بودند.57
56- خِفّت سَبُکی و خفیف مقابل ثقیل است. «اسْتَخَف» [در باب استفعال] طلب سبکی است. اما منظور از تلاش فرعون برای سبک کردن قومش تا مطیع و سرسپرده او باشند چیست؟ جز سلب آزادی و اختیار و امحاء شخصیت انسانی آنان؟ کسی که یک عمر تحقیر و تضعیف شده و توسری خورده باشد ابراز وجود و مقاومتی نمیکند.
مشرکین معاصر پیامبر اسلام نیز میکوشیدند ثبات قدم و سنگینی و وقار شخصیتی آن رسول را به سُستی و بیثباتی تبدیل کنند و این هشدار الهی متوجه توطئههای آنهاست «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَلا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لا یُوقِنُون» [روم 60 (30:60) ].
57- «فسق» پاره کردن پوسته محافظ است که موجب «فساد» میگردد. همچون پاره شدن پوست میوه که موجب نفوذ میکرب و فساد و گندیدگی آن میشود. پوسته انسان همان حریم و حدود شرعی و نظامات ایمانی است که به نیروی تقوا شخص را به محافظت از حریم و حدود، و در جهت معکوس فسق به پاره کردن آن و تجاوز از مرزها وا میدارد.