أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ
[با توجه به ارتباط عمل با سرنوشت] آیا به آن که هوای نفس خویش را معبود خود گرفته است توجه کردهای31 و خدا نیز او را، با وجود علمی [که دارد]،32 به گمراهی سپرده33 و بر گوش و دلش مُهر نهاده و بر دیدهاش پردهای کشیده است.34 پس چه کسی بعد از خدا او را [به سوی سعادت] رهبری خواهد کرد؟ پس آیا چنین کسانی پند نمیگیرند؟
31- الهه گرفتن هوای نفس، همان محور قرار دادن تمایلات و تمنیّات دل [به جای خدا] است که در وصف خودپرستان گویاتر از هر مثالی است. دو آیه قبل سخن از بد کردارانی بود که نمیفهمند تفاوت فاحشی میان زندگی و مرگ آنها با نیکوکاران وجود دارد، و جدی، حق و هدفدار بودن جهان را باور نمیکنند! این آیه در ریشهیابی رفتار آنان، مسئله «خودمحوری» و «هوای نفس پرستی» را مطرح میسازد. انسان فطری و سالم از اطلاعاتی که به وسیله گوش و چشم و دل [ابزار سهگانه شناخت] کسب میکند، راه منطقی و معقول هر کار را مییابد و به آن عمل میکند. اما کسی که «خود محور» و «خودبین» است، اطلاعات کسب شده را از فیلتر «منیّت» و منافع شخصی خود میگذراند. به این ترتیب «خودپرستی» به کلی راه مستقیم را منحرف میسازد و همه اطلاعات کسب شده را به سود خود توجیه و تفسیر میکند.
32- جمله نکره «عَلَى عِلْمٍ»، ممکن است گویای این حقیقت باشد که علم و آگاهی، گرچه شرط لازم است، اما مادام که خودپرستی بر آدمی مسلط باشد، سودی برای سعادت او نخواهد داشت، هر چند کسانی به اشتباه میپندارند مشکلات جامعه با رشد تحصیلات و بالا رفتن درجات علمی خود به خود حل میشود.
33- خدا هیچکس را گمراه نمیکند، «وَأَضَلَّهُ اللهُ» رها کردن و به حال خود سپردن خودپرستان است. اگر معنای اصلی هدایت، رساندن به مقصود، و به تعبیری «راهبری» [نه راهنمایی] است، «أَضَلَّهُ اللهُ» کاملا خلاف آن است. این که گفته شده قرآن هدایتی است برای متّقین، مؤمنین، محسنین و مسلمین [تسلیم شدگان]، منظور این است که با این صفات میشود به مقصود رسید. اما خودپرستان به جایی نمیرسند و در نظام خدا به حال خود رها میشوند.
34- مُهر زدن بر گوش و دل و پرده کشیدن بر چشم، نتیجه عمل و بازتاب مکتسبات خود هوسرانها است که در نظام علت و معلولی دامن خودشان را میگیرد و به دلیل علتالعلل بودن خدا، به او نسبت داده میشود. مُهر زدن، نماد تعصب و عدم تمایل به شنیدن و اندیشه [در نظریات دیگران]، و پرده کشیدن بر دیده، نماد ندیدن حقیقت امور، و حجاب خودخواهی بر خِرد میباشد.