قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن كَانَ مِنْ عِندِ اللَّهِ وَكَفَرْتُم بِهِ وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّن بَنِي إِسْرَائِيلَ عَلَى مِثْلِهِ فَآمَنَ وَاسْتَكْبَرْتُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِـمِينَ
بگو: آیا هیچ اندیشیدهاید [چه ناسپاسی بزرگی است] اگر این [قرآنی] که انکارش کردهاید، از جانب خدا باشد!؟ با آن که شاهدی از بنیاسرائیل [از یهودیان مسلمان شده مدینه] بر مشابهت آن [با تورات] گواهی داد13 و ایمان آورد، اما شما [که خودی هستید] استکبار میورزید. بیگمان خدا ستمگران را به مقصود نخواهد رساند.14
13- آیات 1 تا 13 این سوره [برحسب جداول کتاب سیر تحول قرآن] در سال دوم هجرت در مدینه نازل شده است که پیامبر اسلام با عقد پیمان همزیستی مسالمتآمیز با قبایل یهودی پیرامون مدینه، زمینه تفاهم و پیوستن برخی منصفان بیتعصّب آنها [همچون عبدالله بن سلام] را به اسلام فراهم ساخت. پیام این آیه تحریک و تشویق منکران است که وقتی قبایل بیگانه به حقانیت این کتاب شهادت میدهند، از آنها انتظار بیشتری میرود! ممکن است آن یهودی روشن ضمیر بشارتهای تورات به ظهور پیامبر اسلام را دریافته کرده بود [وَ شَهِدَ شاهِدٌ عَلی مِثلِهِ].
این احتمال هم وجود دارد که جمله «وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى مِثْلِه» اشاره به ماجرای شگفتآور مؤمن آلفرعون باشد که شجاعانه در کاخ آن مستکبر به حقانیّت موسی(ع) شهادت داد [غافر 28 (40:28) تا 45].
14- هدایت، نه راه «نمایی» بلکه راه «بردن» است، «ایصال بالمقصود» است. کسی که از شما آدرس میخواهد؛ اگر به او نشانه راه بدهید، راهنماییاش نمودهاید، ولی اگر جلو بیفتید و او را به مقصد برسانید، هدایتش کردهاید. در هدایت، دانستن راه کفایت نمیکند، تبعیّت از هادی و رفتن در راه درست شما را به مقصد میرساند، به همین دلیل قرآن فقط برای متّقین، مؤمنین و محسنین و مسلمین [تسلیم شدگان به حق] هدایت است، با عمل به این صفات است که میتوان به دنبال هادی [کتاب و سنّت] به سوی مقصد رفت. دانش دینی بدون آن صفات کسی را به مقصد نمیرساند.