وَيَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّبَاتِكُمْ فِي حَيَاتِكُمُ الدُّنْيَا وَاسْتَمْتَعْتُم بِهَا فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَفْسُقُونَ

و روزی که کافران بر آتش [محصول اعمال خود] عرضه گردند،25 [به آنها گفته شود:] شما لذت‌های خویش [از نعمت‌های نیکوی خدا] را در زندگی دنیایی‌تان بردید26 و از آن [در جهت ارضاء هوس‌های خود] کام‌جویی کردید.27 بنابراین امروز به‌خاطر خود بزرگ بینی‌های ناحقی که [با روی گرداندن از حکم خدا و حقوق مردم] می‌کردید و به خاطر شکستن مستمر حرمت حق،28 عذابی خوارکننده دارید.29

25- عرضه کردن دوزخ به منکران در قیامت، در معرض قرار دادن آن است، گناهانی که در زندگی دنیا می‌کنیم، چون در پناه خداوند حلیم و علیم ستارالعیوب و مکانیسم «مهلت و میدان عمل دادن» [امهال و املاء] او قرار داریم، از عوارض آن مصون می‌مانیم، اما در آخرت که صحنه ظهور و بروز اعمال است، این مانع برداشته می‌شود و هر کسی با دستاوردش مواجه می‌شود و در «معرض» آثار نیک و بد اعمالش قرار می‌گیرد. در این آیه [و آیه 46 غافر (40:46) ] از عرضه آتش بر کافران یاد می‌شود و در آیات دیگری [احقاف 20 (46:20) و 34 (46:34) و سوره شوری 45 (42:45) ] از عرضه کافران بر آتش، که چنین تفاوتی حالت جذب و انجذاب کفر و آتش را می‌رساند. در ضمن منظور از «کافران» در این آیه و موضوع «کفر» را باید در ارتباط با آیه قبلی که سخن از شکر نعمات خدا بر خود و بر والدین است، شناخت.

26- «طیّبات» وصفی برای مطبوع طبع آدمی بودن نعمات پاکیزه و دلپذیر خدا است. واژه متضاد طیب، خبیث است [آل‌عمران 79 (3:79) ، نساء 2 (4:2) ، مائده 100 (5:100) ، انفال 37 (8:37) ]. کلمه طیب یا طیبات در موارد مختلفی به کار رفته است. از جمله: مال، سرزمین، گفتار، کلام، خوردنی‌ها، خاک، رزق، همسر، فرزند، مسکن، حیات و... درضمن ضمیر «کُم» [در: حَیَاتِکُمُ الدُّنْیَا] نشانه زندگی دون و مادّی‌گرایانه خود آنهاست.

27- متاع چیزی است که از آن استفاده و لذت می‌بریم، از این روی مال دنیا را متاع می‌گویند که در مقیاس آخرت کوتاه مدّت و قلیل است [نساء 77 (4:77) ]. استمتاع [در باب استفعال] طلب کردن مال دنیا و کام‌جویی در آن است.

28- «فسق» در زبان عربی پاره کردن پوسته محافظ است که موجب «فساد» می‌گردد. همچون پوست میوه که موجب نفوذ میکرب و فساد و گندیدگی آن می‌شود. پوسته انسان همان حریم و حدود شرعی و نظامات ایمانی است. تقوا نیرویی است که ما را به محافظت از حریم و حدود وادار می‌کند و فسق پاره کردن آن و تجاوز از مرزهای مجاز است. فعل «کُنتم» که در تأکید «استکبار و فسق» کافران آمده، دلالت بر دوام و استمرار آن در مدت عمر آنها می‌کند.

29- هون، ذلّت و خواری است که در برابر کرامت بخشیدن و احترام به کار می‌رود، مثل «...وَمَنْ یُهِنِ اللهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ...» [حج 18 (22:18) ]. این عذاب خوارکننده، نتیجه همان عزّت کاذب و کبر و خودبزرگ‌بینی خیالی است که مستکبران دارند. وصف «عَذَابَ الْهُون» سه بار و «عَذَاب مهین/مهیناً» 14 بار در قرآن تکرار شده است.