فَلَمَّا رَأَوْهُ عَارِضًا مُّسْتَقْبِلَ أَوْدِيَتِهِمْ قَالُوا هَذَا عَارِضٌ مُّمْطِرُنَا بَلْ هُوَ مَا اسْتَعْجَلْتُم بِهِ رِيحٌ فِيهَا عَذَابٌ أَلِيمٌ
پس چون آن [عذاب] را به صورت ابری رویآور به سوی سرزمین خود دیدند، [خوش باورانه] گفتند: این ابری است [حاوی باران] که بر ما خواهد بارید،34 [خیر چنین نیست] بلکه همان [ابر عذابی] است که [با انکار هشدارها، لجبازانه] بر آمدنش شتاب میورزیدند؛35 بادی که حاوی عذابی دردناک است!36
34- برای باران در زبان عربی واژههای متنوعی همچون: سحاب [9 بار]، غمام [ابر فراگیر و سایه افکن- 2 بار]، معصر [ابر داغ، گردباد]، مُزْن [ابر باران دار]، صَیب [ابر مصیبت آور] و غیث [باران پس از نومیدی] آمده است. واژه «عَارِض» که فقط در این آیه آمده، برخلاف ابرهای بارانزا، تنها ظاهری دارد، آنهم تخریبی!
35- در مدرسه هستی کارنامه عمل هر کسی در پایان دوره مقرّر به او داده میشود و در این مهلت، آزادی و اختیار و امکان جبران و اصلاح گذشته وجود دارد. مشرکان همین بازتاب فوری نداشتن شرک و بتپرستی و سکوت خدا در برابر اعمالشان را دلیل رضایت او و درستی کار خود میپنداشتند. قرآن بارها تصریح کرده است که اگر چنان مهلت و مکانیسمی در تعویق بازتاب اعمال نبود، عواقب عذابآور هر عمل بلافاصله دامن شخص را میگرفت [از جمله: کهف 58 (18:58) ]. وقتی بینش مردمی معکوس گردد، آثار و نشانههای عذاب اعمالشان را معکوس و به سود خود تصوّر میکنند. با چنین انتظار و بینشی بود که مشرکین معاصر پیامبران معمولا از آنان مطالبه پیشاپیش عذاب را میکردند و قرآن 19 بار در آیات مختلف چنان شتابی را نقل کرده است. شاید آیه 30 سوره مدثر (74:30) که موکلان بر دوزخ را «نوزده» فرشته شمرده [علیها تسعه عشر] بی ارتباط به این موضوع نباشد [والله اعلم].
36- به کیفیت این باد در سورههای دیگر نیز اشاره شده است. از جمله: حاقه 5 (69:5) تا 8، قمر 19 (54:19) و 20، ذاریات 41 (51:41) و 42.