تُدَمِّرُ كُلَّ شَيْءٍ بِأَمْرِ رَبِّهَا فَأَصْبَحُوا لَا يُرَى إِلَّا مَسَاكِنُهُمْ كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ

که همه چیز را به فرمان پروردگارش [=تدبیرکننده طبیعت] دَرهم می‌کوبد،37 پس چنان [هلاک] شدند که از آنها جز خانه‌ها[ی ویران‌]شان چیزی دیده نمی‌شد. ما این چنین مردمان مجرم را کیفر می‌دهیم.38

37- «دَمَر» هلاک شدن و «دَمَّرَ» [در باب فَعَّلَ] هلاک کردن است. این کلمه 10 بار در قرآن و همواره در ابواب تفعّل و تفعیل آمده است [دَمَّرنا، تَدمِیراً].

38- همان طور که «لا جَرَمَ» بدون انقطاع و بریدگی و پیوسته و دائمی است، جُرم به گناهانی گفته می‌شود که باعث گسستن پیوند فطری انسان با خدا و بندگان او می‌گردد. جُرم در لغت، بی‌بهره بودن درخت به دلیل قطع ارتباط با آب، خاک، هوا و نور است. تقابل «جرم» را با «شفاعت» در آیات 40 (74:40) تا 48 مدثر و آیات 90 (26:90) و 100 (25:100) شعراء می‌توان به روشنی دید. در این آیه جرم را در برابر «اسلام» [تسلیم کردن نفس به خدا] قرار داده است که مفهوم سرکشی و طغیان از مرزهای حق دارد.
فعل «أَصْبَحُ» در این آیه، استعاره و مجازی است به پایان شب تیره گمراهی و ظلم؛ باش تا صبح دولتت بدمد؛ کاین هنوز از نتایج سحر است.