أَمْ يَقُـولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئًا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَى بِهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
یا میگویند: [محمّد] قرآن را از خودش بافته است. بگو: اگر آن را از خودم بافته [و به خدا نسبت داده] باشم، شما در برابر [کیفر] خدا کاری برای من نتوانید کرد.10 او بر آنچه [از مشغولیات باطل که] در آن با تمام وجود روانه شده اید11 آگاهتر [از من] است و شاهد بودن خدا میان من و شما کافی است،12 و او آمرزنده و مهربان است.
10- «افتری» از ریشه «فَرَی»، سخنانی من درآوردی و بیپایه و اساس و بافته شده است. در قرآن آمده است که ماجرای حضرت یوسف(ع) قصهای بافته شده و ساختگی نیست، بلکه حقیقتی است ذکر شده در کتابهای پیشین: «...مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ...» [یوسف 111 (12:111) ]. اما در مورد ادّعای منکران که پیامبر سخن خود را به خدا نسبت داده است، آیه 44 (69:44) تا 46 حاقه پاسخ میدهد: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِین».
11- «تفیضون»، از ریشه «فیض»، نوعی جوشش و روانه شدن با همه وجود و به نوعی غفلت از خود است. مثل کسی که در کارش غرق شده و ششدانگ حواسش به آن است. همچنانکه درباره حرکت به سوی مِنی در ایام حج گفته است: دسته جمعی [بدون تکروی] سیلوار به همراه مردم حرکت کنید: بقره 199- ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفَاضَ النَّاسُ...
12- شهادت خدا میتواند از طریق وحی به رسولان برای ابلاغ به بندگان باشد، یا گواه بودن ذات و صفات خدایی که علاوه بر افاضه حیات، حرکتِ هدفدار جهان را اداره میکند. شهادت گاهی به زبان میآید و گاهی وجود کسی یا اعمال او خود شاهد و گواه و مجسمه صفاتش میشود. میگویند: خورشید آمد دلیل آفتاب. شهادت به این معنا بارها در قرآن به کار رفته است. تأکید بر کافی بودن شهادت خدا در هفت آیه دیگر قرآن ذکر شده است: نساء 79 (4:79) و 166 (4:166) ، یونس 29 (10:29) ، رعد 43 (13:43) ، اسراء 96 (17:96) ، عنکبوت 52 (29:52) و فتح 28 (48:28) .