لِّيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا
تا خدا آنچه از پیآمد منفی پیش فرستادهات3 [=عواقب اعمال گذشته] و آنچه به تأخیر میآید4 [=بازتاب زنجیرهای آن] را برایت بپوشاند5 [=بیامرزد و خنثی سازد] و تو را به راهی مستقیم [=توحیدی] رهبری کند.6
3- معنای اصلی «ذنب»، دُم یا دنباله و یا عوارض و عقوبتی است که در پی و عقب گناه میآید. اگر به گناه ذنب گفته شده، به خاطر همین پیامدهای ناگوار آن در دنیا و آخرت میباشد.
«مَّا قَدَّمَتْ» پیشبینی، برنامهریزی و تدارک چیزی برای آینده است، مثل تلاش مورچهها در تابستان برای جمعآوری دانه در لانه برای زمستان، و نیز تأمین توشه و زاد و برگ برای سفر، یا تدارک سرمایه برای خرید خانه و غیره. در قرآن مفهوم پیش فرستادن و تدارک قبلی را در سوره یوسف، در ماجرای خشکسالی هفت ساله و ضرورت صرفهجویی در هفت سال خرّمی به خوبی بیان کرده است: یوسف 47 (12:47) و 48- «...یَأْکُلْنَ مَا قَدَّمْتُم...».
4- اما اعمالی که با تأخیر به حساب آدمی میرود، همان آثار اعمال سوء یا باقیات الصالحاتی است که آدمی در مدت عمر انجام داده است: یس 12 (36:12) - «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَی وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ...». اعمال انسان همچون موجود زنده باقی میماند و تا قیامت به حیات خود ادامه میدهد. همچنین آیه 5 انفطار (82:5) : «عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ» و آیه 13 قیامه (75:13) : «ینَبَّأُ الْإِنْسَانُ یوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ»، به نظر میرسد آثار زنجیرهای و بلند مدت اعمال نیک و بد آدمی در نسلها و عصرهای بعدی باشد که به حساب او واریز میگردد [پناه بر خدا]! در دعای کمیل آمده است: «اَللّهُمَّ اغْفِرلی ما کانَ مِنّی» [بارخدایا آنچه از من پدید آمده را بیامرز].
5- نسبت دادن ذنب [گناه] به پیامبر جای تأمل و بررسی جدّی دارد؛ در مقام تشبیه، پیامبران را میتوان فرزندان بالغ و رشد یافته جوامع بشری شمرد. انتظار والدین از فرزندان، به نسبت سن و سال و رشد و بلوغ آنها کاملا تفاوت میکند؛ از اطفال خردسال انتظار چندانی نمیرود و همه شیطنتها و خطاهای آنان را به دیده اغماض نگریسته میشود، این انتظار به تدریج با رشد سنی آنان بیشتر میگردد. وقتی به سن بلوغ میرسند و پا به دانشگاه یا تجربه کاری میگذارند، نه تنها توقع خلاف و خطایی از آنها نمیرود، بلکه به کمتوجهیها و کملطفی و نقصان خدمات و محبتهاشان نیز ایراد گرفته میشود.
انتظار خداوند از پیامبران به مراتب بیش از سایر بندگان است. بنابراین هر چند آنان هرگز نافرمانی و گناه دانسته و عمدی نمیکردند، اما به مصداق: «حسنات الابرار سیئات المقربین» [نیکوکاریهای نیکان برای مقربان گناه محسوب میشود]، هرگونه ترک اُولی [ترجیح کار آسانتر]، تعجیل و یا بیتوجهی مختصر آنان ذنب محسوب میشده است و این مطلب به وفور در قرآن در مورد بیشتر پیامبران دیده میشود. و اصولا لحن قرآن درباره انبیاء، بیش از تمجید و تجلیل و تعظیم، تُن تذکر، تنبیه، و در مواردی توبیخ دارد!
در مورد رسول مکرم اسلام علاوه بر این سوره، در هفت سوره دیگر به آن رسول، به رغم مقام عظیمش، امر به استغفار شده است [محمد 19 (47:19) ، مؤمنین 118 (23:118) ، تحریم 8 (66:8) ، نساء 106 (4:106) ، غافر 55 (40:55) ، و نصر 3 (110:3) ]. علاوه بر آن، هشدارهای دیگر نظیر: «عَفَا اللهُ عَنْک...» [توبه 43 (9:43) ]، «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللهُ لَک...» [تحریم 1 (66:1) ]، «...فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِین» [انعام 35 (6:35) ]، «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللهَ...» [احزاب 1 (33:1) ] و... دلالت بر توجه ویژه خداوند به آن حضرت برای رشد و کمال و پاکی بیشتر میکند.
6- آیا پیامبر اسلام قبلا هدایت نشده بود که پس از 19 سال از آغاز رسالت، بعد از این واقعه به صراط مستقیم هدایت گردد!؟ اگر هدایت را به جای رهنمایی، رهبری بگیریم، به خصوص با توجه به نکره آمدن «صراطاً مستقیماً»، مراحل بسیار تکامل یافتهتری را در مییابیم که آن حضرت پس از تجربه موفق این ابتلاء به آن نائل گردید.
محصول و میوه «فتح المبین» را در ابتدای این آیه «لِیَغْفِرَ لَکَ اللهُ...» شمرده است! به راستی چه نسبتی میان پیروزی با پاک شدن از گناه و آمرزش وجود دارد!؟ «لامِ» لِیَغْفِرَ لَک، نسبت آن را آشکار میسازد. حرف «لام» در زبان عربی معانی متعددی دارد که لامِ این آیه را لام غایت و نتیجه، یا هدف و منظور و محصول نهایی میدانند، به این ترتیب معلوم میشود هنر و همّت، سیاستمداری هوشمندانه، درایت و شجاعت پیامبر در ماجرای منتهی شده به صلح حدیبیه، شخصیت او را متعالیتر کرد و مراتب نازلتر پیشین او را پوشاند. همچنانکه هر مخترع و کاشفی با کشف علمی جدید از جهل پیشین خود و دیگران پاک و پیراسته میشود. در این سوره هشت بار «لامِ» هدف و نتیجه تکرار شده است [در آیات: 2، 4، 5، 9، 25، 28 و 29].