هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَن يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَلَـوْلَا رِجَالٌ مُّؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُّؤْمِنَاتٌ لَّمْ تَعْلَمُوهُمْ أَن تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُم مِّنْهُم مَّعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِّيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَن يَشَاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا

اینها همان کسانی بودند که کفر ورزیدند [=مانع آزادی دین شدند] و شما را از [ورود به] مسجدالحرام باز داشتند و نیز مانع قربانی[های شما] از رسیدن به محلش [در قربانگاه منی] شدند.42 و اگر نبودند مردان و زنان مؤمنی [در شهر مکه] که شما آنها را نمی‌شناختید و [در صورت بروز جنگ] ناخواسته [خون‌شان] پایمال می‌کردید43 و ناآگاهانه [مرتکب ظلمی می‌شدید که] عیب و ایرادی بر شما وارد می‌شد44 [خداوند مانع درگیری نمی‌شد، اما هدف از پیشگیری جنگ این بود] که خدا هر که را می‌خواهد [=شایسته می‌داند] در رحمت خویش وارد کند [=فرصت پیوستن به مسلمانان دهد]. اگر [مؤمنان و کافران در شهر مکه] از هم جدا بودند،45 کافرانِ آنها را به عذابی سخت گرفتار می‌کردیم.46

42- حاجیان قربانی‌های خود را در روز دهم ذیحجه پس از پایان مراسم در منطقه «منی» ذبح می‌کنند، ولی از آنجایی که مشرکان مانع ورود مسلمانان به مکه شدند، به دستور پیامبر در همان محل آنها را قربانی کردند.
«هَدْیَ»، قربانی مخصوص مراسم حج است که گویی به گرسنگان «هدیه» داده می‌شود. در کلمه «هدایت»، رساندن به مقصد مورد نظر می‌باشد و بردن عروس به خانه داماد را هم «هَدْیُ العَروسِ اِلی بَعْلِها» می‌گویند، از این منظر لغوی است که بردن قربانی به مقصد قربانگاه را هَدی می‌نامند. این کلمه 7 بار در قرآن تکرار شده است که مفهوم مقصد معین داشتن در آن منظور می‌باشد؛ هَدْیًا بَالِغَ الْکَعْبَهِ [مائده 95 (5:95) ] ، حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ [بقره 196 (2:196) ]، وَالْهَدْیَ مَعْکُوفًا [فتح 25 (48:25) ].
«مَعْکُوف» اسم مفعول از عَکَفَ و عُکُوف، ماندن یا نگه داشتن در مکانی است. مثل اعتکاف در مساجد [بقره 125 (2:125) و 187 (2:187) ]، در بُتخانه‌ها [اعراف 138 (7:138) ، طه 91 (20:91) و 97 (20:97) ، انبیاء 52 (21:52) ]، یا اقامت در یک شهر [حج 25 (22:25) ]. در اعتکاف معمولا عشق و علاقه و ایمان به یک مکان موجب اقامت می‌شود. اما مشرکان آن شتران قربانی را ممانعت از رسیدن به قربانگاه و مجبور به ماندن در «حدیبیه» کردند.
اما «مَحِلَّه» اسم مکان از ریشه «حَلّ» [باز کردن] و حلال شمردن نیز به صورت استعاره، باز کردن گِره و رفع ممنوعیت است. شترها و گوسفندهایی که حاجیان به نیّت قربانی به همراه خود آوردند، نشاندار بودند و تنها پس از خاتمه مناسک حج در مکان مخصوصی در منی باید قربانی می‌شدند که مَحِل [مکان حلال شمردن و خروج از ممنوعیت] شمرده می‌شد.

43- «تَطَئُوهُم» از ریشه «وطؤ» [گام گذاشتن و قدم نهادن]، در اینجا مفهوم پایمال کردن حقوق آنان و لگدکوب کردنشان در تاخت و تاز ستوران جنگی دارد. از این کلمه 4 بار دیگر در قرآن آمده است [توبه 37 (9:37) و 120 (9:120) ، احزاب 27 (33:27) ، مزمل 6 (73:6) ].

44- «مَعَرَّه» از ریشه «عُرّ» [بیماری پوستی خارش‌آور]، استعاره‌ای است برای گزند و زیانی که به دیگری می‌رسد. در آیه 36 سوره حج (22:36) نیز کلمه «مُعْتَر» کسی است که با سماجت درخواستش را مطرح می‌کند و موجب آزادگی می‌شود.

45- «تَزَیَّلُوا» در باب تفعّل از ریشه «زیل» [کنار شدن]، قابل تفکیک و جدا شدن است، آنها درهم آمیخته بودند و امکان نداشت مؤمن و کافر را از هم تشخیص داد [مشتقات دیگر این فعل را در بقره 217 (2:217) ، غافر 34 (40:34) و یونس 28 (10:28) می‌بینید].

46- وقتی جنگی درگیر می‌شود، به اصطلاح تَر و خشک با هم می‌سوزند و خون بی‌گناهانی به زمین ریخته می‌شود، آگاهی از چنین مصیبتی، سرداران متعهد و مسئول و با وجدان را به احتیاط و تأمل در فرمان حمله وا می‌دارد.