لِّيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَكَانَ ذَلِكَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِيمًا

[هدف از این ابتلائات همین است] تا مردان و زنان مؤمن را [به مدد مجاهدت‌شان در راه حق] به بوستان‌هایی که نهرهایی [از آثار حیات‌بخش زندگی‌شان] از زیر آن جاری است برای ابد درآورد و بدی‌های آنها را [با آثار اعمال مثبت‌شان] بپوشاند و این [توفیق] نزد خدا [=در نظام الهی] رستگاری بس بزرگی است.11

11- سومین هدف یا غایت نهایی از مصاف دو جبهه شرک و توحید در ماجرای «حُدیبیه»، کسب شایستگی مردان و زنان برای ورود به بهشت جاوید و فوز عظیم بود. «فوز» رسیدن سلامت و بی‌خطر به مقصد و «مفازه» اسم مکان یا وسیله چنین موفقیتی است. اگر سقوط از هواپیما مرگ‌آور است، چتر نجات، «مفازه» و فرود آرام و به سلامت، «فوز» است. دنیا نیز دره‌ای به سراشیبی هوی و هوس است و نجات از دنیاپرستی به مدد مراتبی از ایمان و عمل ممکن می‌گردد که «مفازه» نامیده می‌شود. رسیدن به مقصد را نیز فوز می‌نامند.
در حرکت سپاه 1400 نفری مسلمانان به سوی مکه گمان ندارم زنانی شرکت داشته‌اند، اصولا میدان نبرد در روزگاران باستان منحصر به مردان بوده و زنان ادعایی در کسب غنایم و نیل به افتخارات نظامی نداشته‌اند، اما آیات پنج و شش این سوره زنان را دوشادوش مردان در پیروزی و شکست به طور مساوی مؤثر یا مقصّر می‌شمارد و نقش نادیدنی آنان را در تربیت جوانان با غیرت، همفکری و همراهی با همسران و انواع حمایت‌های پشت جبهه آشکار می‌سازد. آنهم در جامعه قبیله‌ای آن روزگار که زنان در خانواده هم به حساب نمی‌آمدند، چه رسد به جبهه و جهاد!
این آیات با طرح سه جبهه: ایمان، نفاق، کفر، علاوه بر نقش زنان مؤمن در تحقّق ارزش‌های ایمانی در جامعه، نقش زنان منافق و زنان مشرک را، که معمولا دیده نمی‌شدند، در شکل‌گیری این دو گروه مورد توجه قرار می‌دهد. بی‌جهت نیست که در این دو آیه با آن که در عناوین: مؤمنین و منافقین و مشرکین، از نظر ادبیات عرب، مرد و زن تواماً مورد نظر است، با این حال تأکید عناوین: مؤمنات، منافقات و مشرکات را نیز افزوده است.