وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُّبِينًا
و هنگامی که [برای مقابله با دشمنان] گام سفر بر زمین زدید، اگر بیم داشتید که [هنگام نماز] کافران [با حمله ناگهانی] شما را به فتنه [=مخاطره و آسیب] بیندازند، گناهی بر شما نیست 233 که نماز خویش را کوتاه کنید، 234 محققاً کافران برای شما دشمنی آشکارند.
233- میگویند گناه از جمله کلمات فارسی است که وارد زبان عربی شده و با تبدیل گاف به جیم «جناح» شده است. تقریباً همه مترجمین قرآن جناح را همان گناه متعارف معنا میکنند که نوعی دوری و کنارهگیری از حق را میرساند. اما عجیب این که قرآن هرگز نگفته است این کار گناه (جناح) دارد!! بلکه در تمامی 25 موردی که این کلمه در قرآن تکرار شده، همواره با ذکر اعمال و افعالی که به نظر ما گناه میآید، با جملات: لا جناح علیکم، لیس علیکم جناح و... تأکید کرده است که این کارها اصلا گناهی ندارد و انحرافی از حق محسوب نمیشود!؟ آیا واقعاً گناهی از نظر خدا وجود ندارد و ما آزادیم هر چه دلمان خواست بکنیم، یا باید جای دیگری رفت و به دنبال واژههای دیگری گشت؟ (ر ک به پژوهشی در پرتو قرآن، ج 2 ص 138، مفهوم گناه در قرآن)
234- این تنها آیهای در قرآن است که کوتاه کردن (قصر) نماز در آن مطرح شده است. احکامی که در قرآن مقرّر شده، اغلب دلیل حکم هم به دنبال آن آمده است؛ در این مورد جواز کوتاه کردن نماز، بیم خطر حمله ناگهانی دشمن ذکر شده است، پس اگر بیمی نبود و یا دشمن در فاصلهای دور قرار داشت، مسئله خود به خود منتفی میشود. علاوه بر آن، عمل کردن به این جواز نیز اختیاری است و تنها گفته شده گناهی بر شما نیست اگر نماز خود را کوتاه کنید.
پس در کتاب الهی نمیتوان فرمانی برای شکستن نماز مسافر یافت؛ سیاق آیات 101 تا 103 به روشنی نشان میدهد که منظور از «ضَرَبْتُمْ فِی الأَرْض» سفر تفریحی و تجاری و جهانگردی نیست، بلکه مشخصاً مأموریت و سفرهای نظامی است. اما همانطور که میدانید، رسم شکستن نماز در سفرهای بیش از 4 فرسنگ، امری مقبول و پذیرفته شده در جامعه مذهبی ماست، و حتی به فتوای برخی فقیهان، کلان شهرهایی مثل تهران «بلده کبیر» تلقی شده و نقل و انتقال بیش از 4 فرسنگ در آنها مشمول حکم شرعی شکستن نماز میگردد. فقیهان مبنای حکم خود را سنّت پیامبر قرار داده و میگویند پیامبر در سفرهای خود نماز را کوتاه میکردند. باید پرسید آیا هرگز پیامبر در دوران رسالت غیر از غزوات، سفری تفریحی و تجارتی به جایی کرده است!؟ (حساب یکی دو سفر تجارتی پیش از رسالت جداست). آیا نماز را که مهمترین وسیله ارتباطی بنده با آفریدگار است، میتوان به بهانه سفرهای کاری یا سیاحتی، که در مقایسه با روزهای کاری حال و حضور قلبی بیشتری دست میدهد، کوتاه کرد!؟