إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُن لِّلْخَائِنِينَ خَصِيمًا

بی‌گمان ما این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا بر اساس آنچه خدا [از طریق وحی] به تو نشان داده میان مردم حکم کنی و [زنهار] مدافع خائنین مباش. 239

239- در آیه 58 این سوره (4:58) آمده است: «...وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْل...» (وقتی در مقام حکم بین مردم قرار گرفتید عادلانه حکم کنید). اینک از آیه 105 تا 115 ماجرای شکایتی از یک سرقت و حکم ابتدایی رسول(ص) و هشدار اصلاحی الهی به صورت سربسته نقل می‌شود. اصل ماجرا توسط مفسرین با جزئیات تمام و اسم و رسم سارق و نام قبیله او، و نیز یهودی بی‌گناهی که این اتهام را به گردن او انداخته بودند، نقل شده است. اما قرآن با صرفنظر از جزئیات و اسامی، از این تجربه به عنوان یک سوژه پندآموز اجتماعی (Case Study) استفاده کرده و به رسول مکرم خود و گروهی از مسلمانان هشداری جدّی داده است. ظاهراً جوانی از قبیله‌ای مسلمان سپر عموی خود را به سرقت می‌برد و چون با پیگیری صاحب مال خود را در معرض خطر می‌بیند، سپر را به خانه فردی یهودی از مخالفین اسلام می‌اندازد. یهودی بی‌گناه شکایت آن مسلمان نزد پیامبر می‌برد و به این ترتیب مسئله‌ای ساده تبدیل به دفاع حیثیتی متقابلی در شهر می‌گردد. در این شرایط مسلمانان قبیله سارق که آبروی خود را در معرض خطر می‌دیدند، به دفاع از دوست خود و شهادت بر بی‌گناهی و نیکنامی او نزد رسول می‌روند. در نظامات قبیله‌ای حمایت از عضو قبیله تحت هر شرایط و هر کاری اصلی مسلّم بود. چنین خصلتی کم و بیش و با شدت و ضعف در جوامع بشری در طول تاریخ سابقه داشته و همچنان در میان متعصّبان ملی، نژادی، مذهبی و... ادامه دارد. بی‌اعتبار ساختن مخالف و سلب حقوق انسانی او مقدمه توجیه کننده‌ای برای اِعمال خشونت و حتی گرفتن جان آنان می‌گردد؛ در آلمان نازی نیز ابتدا با توجیهات نژادی به ظاهر علمی! از یهودیان سلب انسانیت شد، آنگاه اردوگاه‌های آشویتس و اعدام در کوره‌های گاز موجّه جلوه کرد. آن جوان مسلمان و قبیله همباور او مانعی نمی‌دیدند فردی یهودی با سوء سابقه‌ای که قبایل یهودی علیه پیامبر و مسلمانان داشتند، بلاگردان این بی‌آبرویی گردد! و از این منظر شهادت دروغ خود را به نفع اسلام و مسلمین می‌پنداشتند. ابتلاء و امتحان عظیم از همینجا آغاز می‌گردد و تفاوت حکم عادلانه با حکم احساسات متکی بر تشخیص فردی، جوّ حاکم، شرایط محیط، مصلحت‌اندیشی، حُبّ و بغض، پیشداوری، عجله و شتاب در بستن پرونده و... همینجا معلوم می‌شود. ظواهر قضیه تماماً به نفع جوان مسلمان بود و پیامبر اسلام نیز که (به صراحت و تأکید قرآن) نه علم غیب داشت، و نه مدرکی علیه جوان مسلمان موجود بود، درصدد بود حکم تبرئه او را صادر کند که با هشدار الهی از طریق وحی (در همان لحظه یا با فاصله زمانی) مواجه شد. هشداری ایجابی و هشداری سلبی: 1- معیار حکم میان مردم همان کتاب (قرآن) است که نحوه آن را خدا به تو نشان داده است، 2- زنهار که مدافع خائنین مباشی!
جمله «بِمَا أَرَاکَ اللهُ» (آنچنان که خدا به تو نمایانده)، احتمالاً اشاره به داستان بسیار آموزنده داوری شتاب زده داوود پیامبر دارد که شرح آن در آیات 21 (38:21) تا 28 سوره ص آمده است. اما مصداق خائنین در این آیه، همان جوان مسلمان و همباوران قبیله او هستند.
نقل شده است که پیامبر اسلام پس از این واقعه به حاضرین (قریب به این مضمون) فرمود: ما (پیامبران) برحسب گزارشات دو طرفه مخاصمان حکم می‌کنیم، برخی از شما در بیان حق خود ناتوان و برخی توانا هستید، زنهار اگر من حکمی به نفع یکی از شما دادم در حالی که خود می‌داند حق با دیگری است، حکم مرا بپذیرد، که این آتشی است که با خود به خانه خود می‌برد.