لَّا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا
در بسیاری از گفتگوهای پنهانی [آن گروه در گردهماییهای شبانه برای حمایت باطل از همقبیلهای خود] هیچ خیری نیست 256 مگر [در سخن پنهانی] کسی که به انفاقی 257 یا کاری پسندیده یا اصلاحی میان مردم [در آشتی و رفع اختلافی] سفارش کند، 258 و هرکس در طلب رضای خدا [نه تعصّبات فردی و گروهی] چنین کند، 259 به زودی پاداشی بزرگ به او خواهیم داد.
256- «نَجْوَا» و نجات و مناجات، تماماً از ریشه «نَجْو» به معنای رهایی و خلاص شدن از خطر است. به زمین بلندی هم که از خطر سیل گرفتگی مصون باشد نجوه و نجات گفته میشود. در نجوای میان دو یا چند نفر نیز گویی برای مخفی ساختن سخنی از دیگران خود را به مکان مرتفعی بردهاند تا کسی خبردار نشود. مناجات نیز خلوت کردنی دور از اغیار با خدای خویش است. در قرآن سِرّ و نجوی به صورت متعارف درکنار هم آمدهاند؛ سِرّ بر پنهانیهای فرد و نجوی بر پنهان کاریهای دو یا چند نفر دلالت میکند (توبه 78 (9:78) و زخرف 80 (43:80) ).
فعل نجوی (در اشکال مختلف) 13 بار در قرآن تکرار شده که 5 بار آن در سوره مجادله آمده است. درِ گوشی صحبت کردن شکلی از نجوی است، ولی معنای جامع کلمه، همان دور از اطلاع دیگران سخن گفتن است.
257- صدق ایمان با خرج کردن در راه خدا اثبات میشود وگرنه ادعایی بیش نیست. به همین خاطر از خود مایه گذاشتن برای دیگران و انفاق در راه خدا را قرآن «صدقه»، یعنی علامت راستی ایمان، و از زاویهای دیگر، «زکات» نامیده است که موجب تزکیه نفس و رشد و نمو شخصیتی میشود. اخلاص از ریاء و عدم انتظار پاداش از طرف گیرنده، نشانه صداقت آن است.
انفاق و احسان و صدقات تماماً یکی هستند، ولی از زوایای مختلف؛ انفاق، پست و بلندیهای اقتصادی طبقات جامعه را صاف میکند و ثروت را متعادل میسازد. احسان، زیبایی عمل در نیکوئی به دیگران است. و صدقه، شرط صداقت ایمان در بذل و بخشش.
258- معنای امر همه جا فرمان رسمی نیست که اجباراً پذیرفته گردد، امر بعضاً معنای سفارش و توصیه و آموزش دارد. به این شواهد مراجعه فرمائید: نمل 33 (27:33) و اعراف 110 (7:110) . درضمن امر به عُرف، در حالی که ممکن بود امر به شرع، دین، عبادت و... باشد، میرساند مردم را به چیزی باید فراخواند که به آن معرفت پیدا کرده و پذیرفته باشند، و این کمال منزلتی است که خداوند در کتابش برای بندگان قائل شده تا کسی آنها را به تقلید و انجام کاری ندانسته مجبور نکند.
259- «بَغْی»، طلبِ بیش از حدّ معمول و متعارف است که میتواند در امور باطل و زشت مثل زِنا (بِغاء) و مالپرستی باشد، یا در حق و خداخواهی و خدمت به مردم. در باب افتعال آمدن آن (ابتغاء)؛ نوعی پذیرش و آمادگی و انگیزه را میرساند (مثل اشتعال= شعله پذیری). عنوان «ابْتِغَاء رِضْوان/مَرْضَاتِ الله» 5 بار دیگر در قرآن آمده است (بقره 207 (2:207) و 265 (2:265) ، حدید 27 (57:27) ، حشر 8 (59:8) و ممتحنه 1 (60:1) ). بیش از آن، « ابْتِغَاء فَضْل مِنَّ اللهِ» (12 بار)، پس از آن « ابْتِغَاء وَجه الله» (3 بار)، « ابْتِغَاءَ رَحْمَهٍ مِن رَبّی» (اسراء 28 (17:28) ) و «یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ» (اسراء 57 (17:57) ) آمده است.