وَمَن يُشَاقِقِ الرَّسُـولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا
و هرکس پس از آنکه هدایت [=حقیقت مسئله] برای او آشکار شد [=جریان خیانت با نزول وحی برملا گردید]، با رسول به مخالفت برخیزد 260 و جز راه مؤمنین را در پیش گیرد، او را به ولایت [=دوستی و تکیهگاه] کسی که به او پناه برده واگذاریم و به دوزخش [در بازتاب خیانتش] درآوریم که چه بد سرانجامی است. 261
260- برحسب آنچه مفسرین نقل کردهاند، پس از برملا شدن خیانت آن سارق (منافق و به ظاهر مسلمان) و حامیان او، آن خائن که تاب پذیرش حق را نداشت، به جای توبه و تبعیت از حکم رسول و راه مؤمنین، از مدینه گریخت و به جبهه دشمنان اسلام در مکه پیوست و به ولایت ابوسفیانها در آمد.
شقاق همان شقه و جدا شدن از امتی واحد و یکپارچه از طریق مخالفت و دشمنی است که با تفرقه هم معنا میباشد. آنچه در پیروان آیین خداپرستی شکاف و شقاق ایجاد میکند، همین شخصیتپرستی و پیروی از نظریات و فتواهای رهبران دینی و سیاسی، به جای پیروی از کتاب الهی است.
261- ر ک به پاورقی 228 همین سوره (4:97) .