إِن يَدْعُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا إِنَاثًا وَإِن يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطَانًا مَّرِيدًا

آنها به جای خدا، جز اِناثی را [=بُت‌هایی به نشانه فرشتگان که مؤنث می‌شمردند؛ به یاری] نمی‌خوانند، 263 و [در واقع نه فرشتگان بلکه] جز شیطانی بی خیر را [با پیروی از سرکردگان منافق و شیطان صفت به یاری] نمی‌خوانند. 264

263- مشرکان معاصر پیامبر اسلام(ص) چنین می‌پنداشتند که خدا ربّ الارباب است و اداره جهان و عالم انسان‌ها را به فرشتگان، که می‌گفتند دختران او هستند! سپرده است و بندگان باید برای تقرّب به خدا، در دفع بلایا و جلب منافع، به بُت‌ها، که آنها را نماد فرشتگان و شفیع درگاه خداوند می‌پنداشتند، متوسل شوند. ر ک به: نجم 26 (53:26) ، صافات 150 (37:150) ، زخرف 19 (43:19) ، مریم 88 (19:88) تا 92، انبیاء 26 (21:26) ، زمر 4 (39:4) ، یونس 18 (10:18) و انعام 94 (6:94) .
مشرکین حتی سه بُت معروف خود را: لات، عُزّی و مَنات می‌نامیدند که هر سه کلمه از نظر لغوی مؤنث مجازی هستند.
واژه «إِنثی» (مفرد، جمع و تثنیه) جمعاً 30 بار در قرآن تکرار شده که در بیش از نیمی از موارد مذکر را در کنار مؤنث (ذکر و انثی) قرار گرفته است. شگفت آن که مشرکین در عین آن که داشتن دختر را ننگ می‌پنداشتند و پسران را به خود اختصاص می‌دادند، فرشتگان را دختران خدا می‌شمردند. شگفت‌تر آنکه ظاهراً در همه فرهنگ‌ها فرشته‌ها، آن که فارغ از جنسیت هستند، به صورت زن به تصویر کشیده شده‌اند!
احتمال دارد قرار دادن کلمه «إِنَاث» به جای ملائکه در این آیه، حاوی نکته‌ای باشد که در معنای لغوی کلمه اناث نهفته است؛ مؤنث به موجود تأثیرپذیر و قابل انعطاف اطلاق می‌گردد و «إِناث» شمردن فرشتگان، فرمان‌پذیری و مطیع بودن مطلق آنان در برابر پروردگار را تداعی می‌کند، حال آنکه فقط خداست که تأثیرگذار مطلق است. هرچند ترجمه «تأثیرپذیر» به جای «مادینگان»، که معمولا در ترجمه‌ها آمده، دلچسب‌تر است، اما در قرآن متأسفانه قرینه‌ای برای استناد به ریشه لغوی این کلمه (اَنَثَ) در ترجمه آیه نیست.
قابل ذکر است که در فرهنگ لغت «المنجد» از معانی ریشه اَنَثَ، آهن نرم و خم شدن و تاخوردن آن را ذکر کرده است. از جمله، شمشیر کُند را «سَیفٌ اَنِیثٌ»، و مکانی را که زود گیاه می‌رویاند «مَکانٌ انیثٌ» می‌نامند. مؤنث شمردن زن نیز ظاهراً به دلیل استعداد و قابلیت پذیرش و پرورش نطفه و انعطاف پذیری روحی روانی آن می‌باشد.

264- «شَیْطَانٍ مَرِیدٍ» به سران سرکش و بد سرشتی گفته می‌شود که به هیچ قانون و قید و بند اخلاقی پایبند نیستند و هیچ خیر و خدمتی برای مردم ندارند. دو مفهوم کلی برای این کلمه، با توجه به موارد کاربرد آن، می‌توان استنباط کرد:
1- تمرّد نسبت به قانون و عدم تمکین به حقوق مردم- انسان مؤمن به نیروی تقوا خود را در حریم و حدود الهی حفظ می‌کند، اما شیطان صفت (شطن= خروج از مدار و محدوده) به کسی گفته می‌شود که به هیچ قانون و قراری مقیّد نیست و هر چه دلش بخواهد می‌کند. مفهوم برداشتن حریم و تجاوز از حدّ و مرز را در کاربردهای مختلف این کلمه، در این موارد می‌یابید: برگ‌های شاخه را کند و آن را لخت کرد، آن چیز را برید و قطع کرد، آبروی فلانی را برد، پا از گلیم خود درازتر کرد و از حدّ خود تجاوز نمود، آن را صاف و صیقل کرد، تمرّد کرد، یاغی شد، سرکشی کرد...
2- بی خیر و خدمت برای مردم. المرداء شنزاری است که چیزی نمی‌رویاند، زمین خالی از گیاه و اَمْرَد به جوانی گفته می‌شود که هنوز بر صورتش ریش نروئیده است.
«شیطان مرید» را به جای «الله» پیروی کردن، نشانگر نهایت ناسپاسی کسانی است که ولی نعمت و رازق خود را رها کرده و از شیطان صفتانی در دنیا که هیچ خیر و خاصیتی برای آنان ندارند پیروی می‌کنند.
اصطلاح شیطان مارد (یا مرید) علاوه بر این آیه، در صافات 7 (37:7) و حج 3 (22:3) نیز آمده است. از این واژه برای بلور صیقل شده و خوش‌نما (نمل 44 (27:44) - ...مُمَرَّدٌ مِنْ قَوَارِیرَ...)، و منافق کارکشته در ظاهرسازی و خوش‌زبانی فریبکارانه (توبه 101 (9:101) - ...مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ...) در قرآن استفاده شده است که نشانی است از چهره آن رهبران منافق صفت.