وَلَكُمْ نِصْفُ مَا تَرَكَ أَزْوَاجُكُمْ إِن لَّمْ يَكُن لَّهُنَّ وَلَدٌ فَإِن كَانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَكُمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْنَ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِينَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَلَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِن لَّمْ يَكُن لَّكُمْ وَلَدٌ فَإِن كَانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُم مِّن بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِهَا أَوْ دَيْنٍ وَإِن كَانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلَالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَلَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ فَإِن كَانُوا أَكْثَرَ مِن ذَلِكَ فَهُمْ شُرَكَاءُ فِي الثُّلُثِ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِهَا أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَلِيمٌ
و سهم شما [مردان] نصف [دارایی] بازگذاشته همسرانتان است، [البته] اگر فرزندی نداشته باشند، پس اگر فرزندی داشتند، سهم شما یک چهارم بازگذاشته آنان، پس از [کسر] وصیتی که کردهاند و [نیز پرداخت] بدهی آنان میباشد. 28 و [با فوت شما مردان] سهم زنانتان یک چهارم بازگذاشته شما است، [البته] اگر فرزندی نداشته باشید، و[لی] اگر فرزندی داشتید، سهم همسرانتان یک هشتم بازگذاشته شما است، پس از [کسر] وصیتی که کردهاید و بدهی که داشتهاید. و اگر مردی وارث کلالهای 29 [=خواهران و برادرانی بدون پدر و مادر و فرزند] باشد، یا زنی که برادری یا خواهری داشته باشد [و وارث آنان گردد]، سهم هر یک از آنها [=مرد و زن ارث برنده] یک ششم است. 30 پس اگر [ارث بران] بیش از آن باشند، همگی در یک سوم شریک هستند، 31 بعد از [کسر] وصیتی که به آن شده، یا [پرداخت] بدهی، بیآنکه موجب زیانی [به وارثان] شود، 32 [این] سفارشی است الهی و خدا بس دانای حلیم است.33
28- در حالت اول نصف بقیه میراث به پدر و مادر و فرزند یا وارثین طبقه بعد میرسد، و در حالت دوم سه چهارم آن.
29- پدر و مادر و اولاد از نظر ارث، تنه اصلی شجره خانوادهاند و خواهر و برادر شاخه فرعی آن. «کَلاَلَهً»، وارثان پیرامونی طبقه اصلی هستند که علاوه بر برادران و خواهران، در سلسله مراتب بعدی شامل عمو، عمه، دایی و خاله و سپس فرزندان آنان میشود. کلاله در اصل به معنای احاطه است و همچون نسبت شاخه به تنه، دلالت بر حاشیه و پیرامون بودن میکند.
30- نکته مهم در این بخش از آیه، تساوی سهمالارث مرد و زن از برادر یا خواهر متوفی خود است. این نکته نشان میدهد اگر در مواردی سهم مرد دو برابر تعیین شده، به دلیل نقشی است که در تنه اصلی شجره خانواده (نسبت به والدین یا فرزندان خود) دارد، اما حقوق شاخههای فرعی بر یکدیگر مساوی است.
31- برحسب اتفاق نظر فقیهان، این سهام به برادران و خواهران مادری شخص متوفی میرسد، حال آنکه آیه آخر این سوره که سهم یک خواهر را نصف و سهم دو خواهر را دو ثلث شمرده، ناظر به سهم آنها از ارث پدر یا پدر و مادر مشترک میباشد.
در دو آیه فوق سهم ارث 4 گروه را برحسب اهمیت و اولویت به ترتیب زیر بیان کرده است:
1- فرزندان
1-1- سهم پسر دوبرابر سهم دختر است
1-2- اگر متوفی فقط یک دختر داشت، سهم او نصف میراث است.
1-3- اگر متوفی دو دختر یا بیشتر داشت، دو سوم میراث متعلق به آنهاست.
2- والدین
2-1- اگر متوفی فرزندی داشته باشد، سهم پدر و مادر هرکدام یک ششم میراث است.
2-2- اگر متوفی فرزندی نداشته باشد، سهم پدر دو سوم، و سهم مادر یک سوم میراث است.
2-3- اگر متوفی برادرانی داشته باشد، سهم پدر یک سوم و سهم مادر یک ششم میراث است.
3- همسر
1-3- سهم شوهر از میراث زن خود، اگر زن متوفی فرزندی نداشته باشد، نصف میراث است.
3-2- سهم شوهر از میراث زن خود، اگر زن متوفی فرزندی داشته باشد، یک چهارم میراث است.
3-3- سهم زن از میراث شوهر خود، اگر شوهر متوفی فرزندی نداشته باشد، یک چهارم میراث است.
3-4- سهم زن از میراث شوهر خود، اگر شوهر متوفی فرزندی داشته باشد، یک هشتم میراث است.
4- خواهر و برادر
4-1- ارث زن و مرد از خواهر یا برادر (مادری) خود به طور مساوی یک ششم میراث است.
4-2- اگر بیش از یک نفر بودند، مشترکاً در یک سوم میراث شریک هستند.
ذکر این احکام دقیق و حکیمانه در 14 قرن پیش، در جامعهای به شدت عقب افتاده و با نظامات قبیلهای، در حالی که در مغرب زمین مالکیت و ارث زن از قرون 18 و 19 میلادی و حق رأی آنها در قرن 20 به تدریج مورد تصویب قرار گرفت، آیا دلالت بر منبع آسمانی داشتن آن نمیکند؟ چگونه میتوان این احکام را زاییده ذهن و روایت پیامبری دانست که به تعبیر قرآن «اُمّی» (درس نخوانده) و بزرگ شده در صحرا بود!؟
32- از آنجایی که ممکن است وصیت متوفی یا ادعای بدهکاری دیگران ساختگی و به نیّت محروم کردن بعضی از وارثان و به انگیزه حبّ و بغض باشد، در اینصورت اگر غیرصادقانه بودن آن محرز گردد، نباید مورد عمل قرار گیرد.
33- در فرهنگ قرآن، «حلیم» به کسی گفته میشود که در برابر رفتار ناخوشایند دیگران عکسالعمل فوری و خشم و غضب نشان نمیدهد، بلکه با قدرت اراده و تسلط بر نفس، به کسی که بد کرده فرصت جبران میدهد. خدا حلیم است چون شتابی در عذاب فوری بندگان ندارد، بلکه یک عمر فرصت میدهد.