وَمَنْ أَحْسَنُ دِينًا مِّمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا
و چه کسی نیک آیینتر است از آنکه روی خویش [=جهتِ زندگی خود؛ را] تسلیم خدا کرده و نیکوکار باشد 275 و از آیین حقگرای ابراهیم پیروی کند 276 و خدا ابراهیم را به دوستی گزید. 277
275- «تسلیم وجه به خدا، به همراه (یا مشروط به) احسان به خلق» (أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِن)، که عیناً در آیه 112 سوره بقره (2:112) نیز تکرار شده، بیان دیگری است از عمل صالح به انگیزه ایمانی (وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِن) که 7 بار در قرآن آمده است (نساء 124 (4:124) ، نحل 97 (16:97) ، اسراء 19 (17:19) ، طه 75 (20:75) و 112 (20:112) ، انبیاء 94 (21:94) ، غافر 40 (40:40) ).
276- حنیف از ریشه «حَنَفَ»، بیانگر انگیزه و میل حرکت از گمراهی به هدایت و از کجی به راستی و استقامت است. به بیان قرآن، حنیف بودن معادل مشرک نبودن است (حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَیْرَ مُشْرِکِینَ بِهِ- حج 31 (22:31) ) و یا اخلاص در عبادت (وَمَا أُمِرُوا إِلاَّ لِیَعْبُدُوا اللهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ- بینه 5 (98:5) ). واژه مخالف حَنَفَ، جَنَفَ میباشد که به نوعی تمایل معکوس را نشان میدهد. حنیف بودن در بُعد عقیدتی آن متوقف نمیشود، ابراهیم آن را در عمل و در سراسر زندگی خود به نمایش گذاشت.
بیشتر آدمیان در ارتباط با حق خونسرد و خنثی هستند و کمتر انگیزه و احساسی برای جستجو و گرایش به حق از خود نشان میدهند. اما «حنیف» صفت مشبهه است و دلالت بر ثبوت حقگرایی در شخص میکند. نمونه ممتازش در قرآن، ابراهیم خلیل(ع) است که چنین حالتی در شخصیت او حالت ثابت و راسخ یافته بود. تغییر و تحول باورهای ابراهیم از ستاره و ماه و خورشید پرستی، تا رویکردش به ربّ العالمین، نشانگر حق جویی خالص او از همان دوران نوجوانی تا اواخر عمر در تسلیم به خدا و ذبح فرزند میباشد. در دو مورد باقیمانده (روم 30 (30:30) و یونس 105 (10:105) )، واژه «حنیفاً»، هدفگیری حقگرایانه به سوی دین خدا را نشان میدهد: فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا.
277- برای بیان دوستی کلمات زیادی در زبان عربی وجود دارد که هرکدام دلالت به حالت و ارتباطی خاص میکند. مثل: رفیق، صدیق، ولی، مصاحب، قریب و... اما خلیل بر نزدیکی و صمیمیت بیشتری دلالت میکند. خلیل از ریشه «خَلَلََ» (گشادگی میان دو چیز) دلالت بر قرار گرفتن در میان دل کسی میکند، دوستی عمیق نه سطحی و ظاهری که گویی در خلال آن اثر گذاشته است. خِلال 8 بار و خلیل (مفرد و جمع) 4 بار در قرآن آمده است. به طور کلی در این آیه سه اصل یا سه مرحله توحیدی را برشمرده است: 1- تسلیم به وجه خدا (نیّت پاک و هدفگیری توحیدی)، 2- عمل صالح (کار مثبت)، 3- پیروی توحیدی از الگوی عملی ایمان. خلاصه این سه اصل عبارتند از: 1- نیّت، 2- عمل، 3- اخلاص.