يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَن تَعْدِلُوا وَإِن تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا
ای کسانی که ایمان آوردهاند، [شرط ایمان ایجاب میکند که] همواره ایستادگان برای عدالت باشید 293 [=مراقبت دائمی بر اجرای عدالت داشته باشید] و شاهدانی [=گواهی دهندگانی] برای خدا 294 [در دفاع از مظلوم در برابر ظالم و معیار حق در برابر باطل] باشید، هرچند به زیان خودتان یا والدین و خویشاوندانتان تمام شود؛ هرچند بینیاز یا فقیر باشند. 295 [در هرحال، عدالت] خدا بر آندو [طرف اختلاف یا فقیر و غنی] سزاوارتر است. پس پیرو هوای نفس [=تسلیم تمایلات نفسانی] مباشید که [از حق] عدول کنید 296 و اگر به انحراف کشیده شوید 297 یا [از بیان حق] روی گردانید، پس [بدانید که] مسلماً خدا بر [جزئیات] آنچه میکنید کاملا باخبر است.298
293- ظاهراً از این آیه به بعد (و شاید آیه قبل) سیاق آیات برمیگردد به همان موضوع سرقت یک فرد مسلمان، نسبت دادن آن به یک یهودی مخالف و حمایت و شهادت قوم و قبیله آن سارق به نفع او (برحسب شأن نزول و گزارشات تاریخی). مرز میان شرک و توحید عملی در همین جانبداریهای فردی و اجتماعی است که باید بر میزان و ترازوی عدل انجام شود. نفس آدمی معمولا با دلبستگی به نزدیکان، حق را به نفع خودی توجیه و تعیین میکند. چالش بزرگ مؤمن در زندگی، آزاد کردن عدالت از اسارت احساسات و عواطف و منطبق ساختنش با هدایت الهی میباشد.
در زبان عربی به ترازو که «میزان» حقوق خریدار و فروشنده را تعیین میکند «قسطاس» میگویند و «قسط» معیاری است برای تعیین حق و سهم انسانها در مناسبات اجتماعی و اختلافات فیمابین. قسط و عدل قریبالمعنا هستند و هردو تقریباً به یک اندازه (27 و 28 مرتبه) در قرآن تکرار شدهاند. «عدل» که بیانگر تعادل و تناسب اشیاء و امور میباشد، عمدتاً جنبه «کیفیتی» عام داشته و به مناسبات رفتاری و اخلاقی برمیگردد، حال آنکه «قسط» تنها در «کمیّتها» و امور محسوس و ملموس مثل: سهم و نصیب و توزیع عادلانه حقوق و امکانات اقتصادی کاربرد دارد.
294- ر ک به پاورقی 161 همین سوره (4:69) .
295- بینیاز یا فقیر بودن میتواند دو عامل متفاوت برای انحراف از عدالت باشد؛ در جوامعی که ارزش انسانها به میزان دارایی آنها تعیین میگردد، اغنیاء ممکن است در ترازوی داوری کفه سنگینتری داشته باشند. فقیر بودن نیز ممکن است احساسات و عواطف کسانی را، مستقل از حق بودن، به نفع آنها سوق دهد. اما حق مستقل از فقر و غنا میباشد.
296- کلمه «هَوی» مقابل «هُدی» است. مخالفت با هدایت الهی معنایش ترجیح تشخیص فردی و تمایلات نفسانی میباشد، به عنوان نمونه به: اعراف 176 (7:176) (سقوط بزرگترین عالم دینی یهود)، ص 26 (38:26) (لغزش داوود در داوری)، و نیز کهف 28 (18:28) ، طه 16 (20:16) و قصص 50 (28:50) مراجعه کنید.
297- «تَلْوُواْ» از ریشه «لَیّ» (تابیدن)، دلالت بر نوعی چرخش از حق و سر باز زدن از ادای حق میکند. گفته میشود تَلْوُوا معنای شهادت به دروغ دارد که نوعی چرخش به باطل تلقی میشود، و اعراض روی گرداندن از بیان حق است. مشتقات این کلمه در آیه 78 همین سوره (4:78) و نیز آیات 78 (3:78) و 153 آلعمران (3:153) و 5 منافقون (63:5) آمده است.
298- ر ک به پاورقی 221 همین سوره (4:94) .