وَرَفَعْنَا فَوْقَهُمُ الطُّورَ بِمِيثَاقِهِمْ وَقُلْنَا لَهُمُ ادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُلْنَا لَهُمْ لَا تَعْدُوا فِي السَّبْتِ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا

و [کوه] طور را به [منظور] پایبندی‌شان به میثاق 327 بر فرازشان برافراشتیم 328 و بدیشان گفتیم به حالت سجده [=تمکین به مقرّرات زندگی جمعی] از دروازه [شهر] وارد شوید 329 و [نیز بدیشان] گفتیم از [مقرّرات دینی روز] شنبه [در تعطیل کار شخصی] تجاوز نکنید 330 و بر [این فرمان] از آنها پیمان محکمی گرفتیم.331

327- وثاق بندی است که بار را بر پشت مَرکب می‌بندند تا سقوط نکند، یا ریسمانی که اسیران را می‌بستند (محمّد 4 (47:4) )، عروه الوثقی نیز ریسمان ایمانی ارتباط با خداست (بقره 256 (2:256) و لقمان 22 (31:22) ). علاوه بر این آیه، در آیات 7، 12، 13، 14 و 70 سوره مائده از میثاقی که خدا با یهود و نصاری بسته و از نقض میثاق آنها یاد کرده است. این میثاق ظاهراً همان شریعت و آیینی است که برای مؤمنین نقش قانون اساسی کشور را دارد.

328- منظور از نگه داشتن کوه طور بر فراز بنی‌اسرائیل چیست و چه هدفی بر این کار مترتب بوده است!؟ به نظر می‌رسد کلید گشودن این باب را در آیات 143 (7:143) و 155 سوره اعراف (7:155) بتوان یافت؛ آنگاه که با تجلی پروردگار بر کوه طور و متلاشی شدن آن، موسی (که می‌پنداشت خدا را با چشم ظاهر می‌توان دید) مدهوش بر زمین افتاد، و نیز آنگاه که برگزیدگان بنی‌اسرائیل را، که جز با رؤیت آشکار خدا حاضر نبودند رسالت موسی را باور کنند، صاعقه و زلزله‌ای (از فعالیت آتش فشانی) در دامنه کوه طور فرا گرفت (آیات 55 بقره (2:55) و 155 همین سوره (4:155) ).
از مجموعه قراینی که در این آیه، و سه آیه دیگری که در قرآن از بالا بردن کوه طور بر فراز بنی‌اسرائیل سخن گفته است (وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ...- بقره 63 (2:63) ، 93 (2:93) و نساء 154 (4:154) )، معلوم می‌شود که اولا در تمامی موارد، این تدبیر در ارتباط با «میثاقِ» پایبندی به احکام تورات و مهار بنی‌اسرائیل از طغیان بوده است؛ ثانیاً آثار متلاشی شدن قسمتی از کوه طور و زلزله و صاعقه بعدی، همچنان به صورت توده‌هایی از ابر سیاهِ ناشی از پیش زمینه‌های یک آتشفشان شدید، همچون شمشیر داموکلسی بر فراز کسانی که با چند روز تأخیر پیامبرشان به گوساله پرستی برگشتند، تا مدتها ادامه داشته است. گویا عامل بیم و نگرانی برای انسان‌های هزاره‌های پیشین مؤثرتر از عامل امید به آینده بوده است.

329- به گفته نویسنده قاموس قرآن (در ج 2 ص 152) «بنی‌اسرائیل در صحرای سینا به طور بیابان‌گردی زندگی می‌کردند و در انتخاب محل و خور و خواب، چنان که شیوه بیابان گردان است، کاملا آزاد بودند؛ ولی شهرنشینی دارای شرایط و قوانین به خصوصی است که اگر رعایت نشود، نظم عمومی از میان می‌رود و زندگی اجتماعی مختل می‌گردد. شهرنشینی یک نوع فرود آمدن و محدود شدن زندگی است و دیگر آزادی صحراگردی را نخواهد داشت. (در مورد سجده) مراد آن نیست که از باب مخصوصی وارد شوند و بگویند: گناهان ما را بیامرز، بلکه مراد آن است که به شهر وارد شوند در حالی که تسلیم قوانین آن هستند».

330- ر ک به پاورقی 123 همین سوره (4:47) .

331- جمله «وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّیثَاقًا غَلِیظًا» که در آیه 7 سوره احزاب (33:7) نیز آمده است، دلالت بر جدّی بودن آن می‌کند، آنچنان که در آیه 21 همین سوره (4:21) عقد ازدواج را که تعهّد آفرین و مسئولیت‌آور است «میثاق غلیظ» شمرده است.