فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِينَ هَادُوا حَرَّمْنَا عَلَيْهِمْ طَيِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيرًا
پس به سزای ستمی که از یهودیان [نسبت به خودی و بیگانه] سر زد 343 و [نیز] به سبب بازداشتن فراوانشان از راه خدا 344 [با سلب آزادی مردم در دین]، طیباتی 345 [=غذاهای دلپسندی] را که بر آنها حلال بود، حرام کردیم.346
343- «هَادُوا»، از ریشه «هَود» (توبه و بازگشت به حق)، به کسانی از قوم موسی گفته میشود که پس از گوسالهپرستی استغفار کردند و با اعلام «إِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ» (اعراف 156 (7:156) ) به خداپرستی بازگشتند. این کلمه با هدایت که از ریشه «هَدَیَ» میباشد تفاوت دارد.
جالب اینکه در قرآن 10 بار جمله «الذین هادوا» آمده که دلالت بر «عمل مثبت» آنها میکند و تنها یک بار لفظ «یهودی» آمده است (آن هم از زبان یهودیان) که بر «هویت تاریخی» آنها اشاره میکند (آلعمران 67 (3:67) ). کلمه «یهود» در کنار نصاری 2 بار در قرآن آمده است که آن نیز جنبه هویتی دارد. اما در مورد مسلمانان، قرآن 89 بار جمله «یا ایها الذین امنوا» را تکرار کرده که ناظر به «ایمان آوردن» آنهاست، و تنها یک بار «ایها المؤمنون» آمده که آن هم از بُعد منفی و دعوت به توبه است (نور 31 (24:31) ). درضمن جمله «یا ایهاالمسلون» هم اصلا در قرآن نیامده است. به این ترتیب به نظر میرسد ترجمه «ای یهودیان» برای «یا ایها الذین هادوا»، و «ای مؤمنین» برای «یا ایها الذین آمنوا» منتقل کننده همه بار معنائی خطاب نمیباشد.
نکته دیگر این که قرآن قوم عیسی(ع) را نیز به خاطر عمل ممتاز حواریون که پیامبر خود را در راه خدا نصرت دادند (آلعمران 52 (3:52) و صف 14 (61:14) )، «نصاری» (14 بار)، یا «نصرانی» (یک بار) نامیده، و حتی یک بار هم عنوان «مسیحی» را، که جنبه شخصی دارد، به کار نبرده است! و شگفت آن که مستشرقین اروپایی به همین عادت مسلمانان را «محمدی» مینامیدند!
ذکر این مطلب نیز حائز اهمیت میباشد که قرآن فقط یهودیان و مسلمانان را مخاطب «یا ایها الذین هادوا/ آمنوا» قرار داده است، زیرا قوم موسی(ع) از گوساله پرستی توبه کردند و قوم محمد(ص) از بُتپرستی. اما حواریون عیسی(ع) قبلا به آئین موسی بودند که به یاری پیامبر بعدی برخاستند. شاید دلیل آنکه «یا ایها النصاری» در قرآن نیامده است، محدود بودن باورمندان به همان حواریونی بوده باشد که او را نصرت دادند، و میدانیم مسیحیت در دوران پس از آن پیامبر شکل گرفت و نام نصاری را ظاهراً خودشان برگزیدند. مائده 14 (5:14) - وَمِنَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِیثَاقَهُمْ...
344- ر ک به پاورقی 136 همین سوره (4:55) .
345- قرآن به جای آنکه لیست هزاران گونه موجودات را، از نظر حلال و حرام ذکر کند، به معیار عقلی «حلال و طیب» اکتفا کرده است (مائده 87 (5:87) و 88، انفال 69 (8:69) ، نحل 114 (16:114) ). حلال همان قابلیت حل و جذب در دستگاه هاضمه، و طیب بودن، دلچسب بودن و پذیرش نفس آدمی است. مصادیق طیب در قرآن عبارتند از: همسران دلپسند (...مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ...- نساء 3 (4:3) )، فرزند مطلوب (...ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً...- آلعمران 38 (3:38) )، خانه ایدهآل (...وَمَسَاکِنَ طَیِّبَهً...- توبه 72 (9:72) )، شهر پاک و دیدنی (...بَلْدَهٌ طَیِّبَهٌ...- سبا 15 (34:15) )، گفتار دلپسند (...الْکَلِمُ الطَّیِّبُ...- فاطر 10 (35:10) و ...الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ...- حج 24 (22:24) )، زندگی پاک (...حَیَاهً طَیِّبَهً...- نحل 97 (16:97) )، نسیم مطبوع (...بِرِیحٍ طَیِّبَهٍ...- یونس 22 (10:22) ) و همچنین: اثاثیه و اموال مرغوب (نساء 2 (4:2) )، خاک پاک (مائده 6 (5:6) )، رزق دلچسب (نحل 114 (16:114) ). واژه متضاد طیب، خبیث است (آلعمران 179 (3:179) ، نساء 2 (4:2) ، مائده 100 (5:100) ، انفال 37 (8:37) ).
346- آنچه حایز اهمیت است، موقت و مشروط بودن این تحریمهاست که هیچکدام مبنای تکوینی و همیشگی نداشته است و چنین محرومیتی به دلیل خوی تجاوزگری این قوم، که احتمالا مصرف گوشت و چربیِ بیش از حدّ در خلقیات آنها مؤثر بوده، ناشی گشته است (والله اعلم). در آیه 146 سوره انعام (6:146) نیز آمده است: «و بر یهودیان هر حیوان ناخندار، و نیز چربی گاو و گوسفند را حرام کردیم، مگر چربیهایی که بر پشت آنهاست یا با امعاء و استخوانها آمیخته باشد. این (محرومیت) کیفر تجاوزشان بود و ما محققاً راست گوییم». و نیز در آیه 93 آلعمران (3:93) آمده است: «همه خوردنیها برای بنیاسرائیل حلال بود، مگر آنچه یعقوب قبل از آنکه تورات نازل شود (قرنها قبل) بر خود حرام کرده بود (گویا به خاطر بیماری تصمیم گرفته بود گوشت شتر نخورد و همین سنّت موجب شد بنیاسرائیل گمان کنند گوشت شتر حرام است)!