وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَرُسُلًا لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا
و [نیز وحی کردیم بر] پیامبرانی که سرگذشت برخی از آنها را پیشتر بر تو خواندیم 353 و رسولانی که سرگذشتشان را بر تو نخواندیم، و خدا با موسی [به گونهای خاص] سخن گفت. 354
353- داستان و سرگذشت را از این جهت قصه میگویند که مطالبش پشت هم و پیوسته است و گوینده یا خواننده آن را تعقیب میکنند. مفهوم تعقیبِ محتوا و منظور نیز در واژه قصص وجود دارد تا تلاوت کننده در ماجراهای جاذب آن متوقف نشده و به پند و پیام سرگذشتها بپردازد (ر ک: یوسف 111 (12:111) ، انعام 57 (6:57) و 130 (6:130) ، نمل 76 (27:76) ، اعراف 35 (7:35) و 176 (7:176) ، نحل 118 (16:118) ). تعقیب جای پا در مسیر طی شده هم با همین کلمه در قرآن بیان شده است (کهف 64 (18:64) ).
354- موسی را «کلیم الله» نامیدهاند و در قرآن به سخنان رد و بدل شده میان خدا و موسی اشاره شده است (سوره طه آیات 12 (20:12) تا 47)، اما میان این سخن گفتن با سخن گفتنهای عادی میان دو انسان تفاوت از زمین تا آسمان است. در آیه 51 سوره شوری آمده است: «ممکن نیست هیچ بشری مخاطب (مستقیم) خدا قرار گیرد، مگر (به گونه) وحی، یا از ورای حجابی، یا فرشتهای مرسل به اذن خدا آنچه را خواسته بر او وحی کند». نکره آمدن «تَکْلِیمًا» در این آیه نیز دلالت بر همین نامشخص بودن نحوه آن برای ما میکند.
ذکر شاخصتر «سخن گفتن خدا با موسی، به گونهای خاص»، متوجّه ساختن یهودیان معاند و منکر اسلام به شاهدی آشنا برای آنها در امکان سخن گفتن خدا با بندگان شایسته است.