وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا
خدا را عبادت کنید 92 و هیچ چیز [و هیچ کس] را با او [در هیچ زمینهای] شریک مشمارید 93 و به مادر و پدر خویش احسان کنید 94 و [همچنین] به خویشاوندان، یتیمان، بینوایان، همسایگان نزدیک و دور، دوستِ در کنار 95 [=همکار، همنشین، همراه، همسفر و...]، ابنسبیل 96 و کسانی که [در جنگ اسیر شده و] در اختیار شما هستند [احسان کنید]. 97 بیگمان خدا کسی را که خود بزرگبینِ 98 فخرفروش باشد دوست ندارد.99
92- عبادت را در ترجمههای قرآن پرستش معنا کردهاند، اما پرستش معنای چندان مناسبی برای کلمه عبادت نیست و متأسفانه معادل فارسی مناسبی هم برای آن نداریم. عبادت بیان کننده حالت تسلیم و تمکین انسان است. به گفته شادروان شریعتی؛ عبادت هموار کردن جاده وجود است. عمل کسی را هم که راه را هموار و صاف میکند میگویند: «عَبّدَالطّریق». «طَریقٌ مُعَبّد» جادهای است عبد شده، یعنی هموار بدون سنگلاخ و دست انداز. ماشینهای جادهسازی را نیز در عربستان «عابد» میگویند!! ما بندگان باید وجودمان را برای آفریدگار خود صاف و هموار کنیم و در برابر فرامین او خاضع باشیم؛ اگر میفرماید: انفاق کن، عفوکن، جهاد کن، و یا مهربان باش، وجودمان جاذب این فرامین و پذیرای اوامر خداوند باشد.
93- منظور شرک از شرکاء، همه چیزهایی است که انسان در طول تاریخ برای آنها نقش مستقل یا واسطه در برآوردن حاجات و در دفع ضرر و جلب منفعت قائل بوده، از بُتها گرفته تا فرشتگان، ارباب انواع، پیامبران، اولیاء، قدیسین و غیره. و صد البته که پشت چنین شرک و شراکتی همواره متولیانی قرار داشته و دارند که از سفره مردم ارتزاق و بر گُرده جهل آنان سواری و سیادت میکنند. ر ک به: یونس 28 (10:28) و 29.
94- پس از توحید، دومین اصل، «احسان به والدین» است که قرآن همواره پس از توحید آن را مهمترین وظیفه انسان شمرده است (از جمله: بقره 83 (2:83) ، نساء 36 (4:36) ، انعام 151 (6:151) ، احقاف 15 (46:15) ، عنکبوت 8 (29:8) ). این توصیه مطلق به هیچ شرطی مشروط نشده است که فرضاً برآورده نکردن برخی انتظارات فرزندان، یا احیاناً کوتاهی در انجام وظایف پدر و مادری، آن را خدشهدار سازد. همین که وجود فرزندان از آنهاست و سالیانی بیدریغ از خود برای آنها مایه گذاشتهاند، کافی است. و اصلا مهر و محبت و دلسوزی اموری یکطرفه و ناشی شده از طرف خداست و نمیتواند معاملهگرانه باشد.
95- مصاحبت با هر چیز نوعی همراهی و ملازمت با آن است، همچون صحابه رسول الله. اصطلاحات: اصحاب الجنّه، اصحاب النّار، اصحاب الفیل، اصحاب الحجر، صاحب الحوت و امثال آن نشانگر نوعی ملازمت و پیوند است.
96- «ابنالسبیل» را عموماً در راه ماندگان ترجمه کردهاند، ولی در عربستان قدیم به دلیل سختیهای سفر، گرمای استوایی و فقدان امکانات حمل و نقل، بعید به نظر میرسد تعداد در راهماندگان به حدّی بوده که یکی از تقسیمات ششگانه غنایم تلقی گردد. به نظر این قلم، با توجه به معنای «سبیل الله» در قرآن، که غالباً در متن آیات جهادی و در مقابله با «سبیل الطاغوت» قرار دارد، «ابنالسبیل» باید خانواده شهیدان یا فرزندان سبیل الله، یعنی جانسپاران جهادگر فقیر باشد. (توضیحات بیشتر در کتاب کلماتی از قرآن، مقاله سبیل الله، از همین قلم آمده است). درضمن موضوع ابنسبیل در 8 آیه قرآن آمده است: بقره 215 (2:215) و 177 (2:177) ، نساء 36 (4:36) ، انفال 41 (8:41) ، توبه 60 (9:60) ، اسراء 26 (17:26) ، روم 38 (30:38) ، حشر 7 (59:7) .
97- ر ک به پاورقی 10 همین سوره (4:3) .
98- «مختال» از ریشه «خَیَلَ»، کسی است که اسیر «خیالات» و اوهام خود بزرگبینی است. به گفته برخی لغتشناسان، اسب را در زبان عربی از آن جهت «خیل» مینامند که سواره را گرفتار تکبر و خود بزرگبینی میکند. تنها سرعت اسب و نظاره سواره بر پیاده از بلندی نیست که تکبر میآورد، قدرت و سلطه سردمداران حکومتی نیز چنین است. این گفتار حکمت بار امام علی(ع) به مالک اشتر است که: «هر گاه از موقعیت حکومت بر دیگران، احساس ابهت و خیال خود بزرگبینی بر تو دست داد، نگاهی به عظمت ملک خدا بر فراز خویش بینداز، شاید عقلی که از سرت پریده! باز گردد». صفت مختال در دو سوره دیگر نیز با فخور آمده است (لقمان 18 (31:18) و حدید 23 (57:23) ).
99- دوست داشتن یا نداشتن ما امری قلبی است و معلوم نیست همیشه به عمل منتهی شود، اما در مورد خدایی که منزه از احساساتِ دوستی و دشمنی بشری است، اولاً این اوصاف به صورت مجازی برای فهم آدمیان به کار رفته، ثانیاً آثار عملی تکوینی و تأثیر مسلم بیرونی دارد. اما فعل «یُحِبُّ» جمعاً 40 بار (عدد کمال) در قرآن به خدا نسبت داده شده است: 17 بار «یُحِبُّ» (درباره: محسنین، متقین، مقسطین، صابرین، متوکلین، توابین، مطهرین، الذین یقاتلون فی سبیله صفاً)، و 23 بار «لا یُحِبُّ» (درباره: ظالمین، مسرفین، خائنین، مستکبرین، مفسدین، معتدین، کافرین، فرحین و...).
درضمن در این آیه درباره 10 موضوع توصیه شده است، مشابه این ده فرمان را در سوره بقره آیات 83 (2:83) و 84 و سوره انعام آیات 151 (6:151) تا 153 میبینید.
نکته مهم در این 10 فرمان ترتیب و توسعه آن از وحدت به کثرت و از نزدیک به دور است که از خدای واحد و بینهایت نزدیک شروع میشود، پس از آن به پدر و مادر (دو نفر) و نزدیکان خانواده میرسد که حلقه اولیالارحام را تشکیل میدهند. در 7 ردیف بعدی نیز نسبت دور و نزدیکی و سبک و سنگینی تعهّد انسان قابل ملاحظه است؛ از یتیم و مسکین گرفته تا همسایه دیوار به دیوار و همسایه دورتر و همکار یا همراه و بالاخره ابنالسبیل که هیچ آشنایی با شخص ندارد و از همه دورتر اسیر جنگی که دارای پیشینه دشمنی است.