مِّنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَيَقُـولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَّهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِن لَّعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا

بعضی از یهودیان [معنا و مفهوم واقعی] کلمات را از جای خود منحرف می‌سازند؛ 113 می‌گویند: «شنیدیم و [پس از فهمیدن] نافرمانی کردیم!» 114 و [تو نیز به ظاهر] بشنو، بی‌آنکه بشنوی 115 و [تحت تأثیر قرار گیری، و به پیامبر نیز می‌گفتند: حالِ] ما را رعایت کن! 116 [این شیوه سخن] زبان بازی 117 و طعنه زدن در دین [=باورهای دیگران] است. و اگر [صادقانه] می‌گفتند: شنیدیم و پذیرفتیم و [تو نیز سخنان ما را] بشنو و به ما نظر [=توجه] کن، 118 بی‌گمان برای ایشان بهتر و استوارتر بود، اما خدا به خاطر کفرشان [=انکار و حق‌ستیزی] آنها را از رحمت خویش دور ساخته 119 و جز قلیلی ایمان نمی‌آورند.

113- تحریف، از حرف (طرف و جانب اشیاء و امور)، نوعی یک سو نگری و توجیه سخن در جهت منافع خود و بی‌صداقتی در کاربرد کلمات و خیانت در معنای آن است. تحریف کلام خدا، منحرف کردن آن از معنای مورد نظر شارع و قرار دادنش در سمت و سویی است که مطلوب گوینده و توجیه کننده نظر شخصی اوست. تحریف کارِ کسانی است که با متون دینی سر و کار دارند و سخنان پیامبر و اولیاء حق را روایت و حدیث می‌کنند، وگرنه توده‌های مردم کاری به تحریف ندارند؛ یا اهل تقلید از مراجع دینی‌اند، یا کارِ خود می‌کنند. وقتی علمای دینی یهود با تحریف کلام خدا، به دین و پیامبران خود خیانت می‌کردند، چه انتظار و توقّعی است که به اسلام ایمان بیاورند؟ هرچند جمله «فَرِیقٌ مِنْهُمْ» نشان می‌دهد همه آنها چنین نبودند، فریق، فرق و تفاوت را نشان می‌دهد.

114- استماع در زبان عربی، مفهومی بیش از دریافتِ امواج صوتی و شنیدنِ غیر ارادی دارد؛ استماع واقعی، شنیدنِ ارادی گفتار گوینده برای فهمیدن و استماع کلام الهی، اطاعت و عمل صادقانه به آن است. یهودیانِ مغرض و متکبّر، کلام پیامبر اسلام را البته می‌شنیدند، اما با پیشداوری منفی و به قصد مجادله و انکار و عصیان. این همان اصطلاح از یک گوش شنیدن و از گوش دیگر درکردن است. اما مؤمنان با استماع سخن حق، آن را به جان جذب می‌کنند و می‌گویند: «سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا» (بقره 285 (2:285) ، نور 51 (24:51) ) و بی چون و چرا و مشتاقانه اظهار ایمان می‌نمایند (آل‌عمران 193 (3:193) ).

115- خصلت تحریف‌گری کلمات خدا و تغییر حق به جانب آن توسط برخی یهودیان را در آیات 75 (2:75) تا 79 و 93 بقره (2:93) و آیه 21 انفال (8:21) می‌بینید. آیه 46 نساء (4:46) را باید با توجه به این آیات فهم کرد. آیات سوره بقره محاوره دو گروه از بنی‌اسرائیل را نقل می‌کند: 1- توده‌های ساده که تحت تأثیر پیام‌های آیین اسلام قرار گرفته و آمادگی ایمان پیدا می‌کنند، 2- متولیان مذهبی که مقلّدان خود را از نشست و برخاست با مسلمانان و تبادل نظر با آنها برحذر می‌دارند تا مبادا تحت تأثیر آنان واقع شوند. گروه اول متحیّر و سرگردان میان دو شریعت، نگران ضعف اقلیت خود و آینده رشد اسلام، به آن اظهار تمایل می‌کردند، و گروه دوم، متولیان نگران سروری خود بودند. آنها با تنگ‌نظری می‌پنداشتند هدایت و شریعت الهی اسراری منحصر و مختص به خودشان است و نباید آن را در اختیار دیگران قرار دهند.

116- گویا عامل اصلی انحرافات آن قوم، همین «خود محوری» و انتظارِ از پیامبر برای رعایت حال و انطباق شریعت با شرایط شخصی و تمایلات آنها بوده است. پیامبران طبیبان دردهای روحی و درمان کننده ددمنشی‌های اخلاقی قوم خود بودند؛ آیا درمان درست، جز با تسلیم به طبیب و تهیه نسخه و تبعیت از نحوه مصرف آن است؟ انتظارِ ملاحظه حال بیمار و سازگار ساختن طبابت با تمایلات بیمار، تب او را بالاتر می‌برد! در زبان عربی چوپان را «راعی» و چراگاه را «مرعی» گویند. چوپان گوسفندان را به حال خود در طبیعت رها می‌سازد تا فربه و فروخته و فدای آدمیان شوند، درخواست «راعنا» با شأن انسانِ مختار تناسب ندارد.

117- «لَیًّا» وصفی است از حالتی که به لحن خود می‌دادند. لَیّ از ریشه «لَوَیَ»، تاب دادن است. مثل تاب دادن ریسمان یا گرداندن سر از روی تکبر و بی‌اعتنایی به دیگران (منافقون 5 (63:5) و نساء 135 (4:135) ). گردش زبان نیز ابراز تحریف و طعنه و تمسخر به شمار می‌رود.

118- نظر، همان نگاه کردن عادی، یا با دقت و توجه است که برحسب اهمیت موضوع، یا به سرعت از آن می‌گذریم، یا تأمل و تدبری می‌کنیم. کلمه نظر در معنای مجازی، نوعی رسیدگی و عطف توجه است. قرآن از وجوهی (چهره‌ها و شخصیت‌هایی) در بهشت سخن می‌گوید که پر طراوت از نعمت، نظاره‌گر (رحمت) ربوبی‌اند (قیامت 22 (75:22) و 23- وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَهٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٌ). این نگاهِ نیازی است به رحمت واسعه ربوبی، همچون طفل شیرخواره در آغوش مادر. اما نظر پروردگار به بندگان، انعکاسی است از نظر قلبی آنان به او، کسانی که از چنین نظری روگردانده و سوی ثروت و شهرت و قدرت روی آورده باشند، از آنچه روی گردانده‌اند نصیبی در آخرت نخواهند داشت، حتی اگر به ظاهر مُبلّغ و متولی دینی بوده باشند! این وصف قرآن از عالمانی از اهل کتاب است که عهد و پیمان خدا را به بهای اندکی فروختند و در قمار زندگی، سرمایه حیات و نصیب آخرت خود را باختند و از تکلّم خدا، نظر لطف او و تزکیه‌اش محروم شدند (آل‌عمران 77 (3:77) - ...وَلا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ وَلا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَلَا یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ).

119- «لَعْن»، راندن کسی از خود و دور کردن اوست. لعنت کردن ما آدمیان لفظی است و جنبه نفرین دارد، اما لعن الهی، محروم کردن گمراهان از رحمت خود، در بازتاب عمل خود آنها (کفر، نفاق، ستم، فساد و تباهی و...) می‌باشد. در واقع لعنت خدا مثل دستِ رد زدن معلم به شاگرد بازیگوش برای رفتن به کلاس بالاتر است که نه از دشمنی، بلکه از حکمت و حمایت از حق تلاش‌کنندگان ناشی می‌شود.