أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُّلْكًا عَظِيمًا

آیا بر مردم [=پیامبر و مسلمانان]، به خاطر آنچه خدا از فضل خویش [نبوّت و کتاب] بر آنها بخشیده، حسادت می‌کنند!؟ [چنین تنگ‌نظری روا نیست زیرا] ما به آل‌ابراهیم [=هر دو نسل اسماعیل و اسحاق] کتاب و حکمت 135 و [همچنین] فرمانروایی عظیمی دادیم [و پیامبر اسلام هم از آل‌ابراهیم است].

135- آنچه از کلمه «کتاب» برای تلاوت کننده امروزی کتاب‌های آسمانی تداعی می‌شود، اوراقی میان دو جلد می‌باشد. در حالی که کتابت آنها سالیانی بعد صورت گرفته است. در روزگاری که فرهنگ شفاهی میان مردم حاکم بود و به ندرت کسی سواد خواندن و نوشتن داشت، هر آنچه به توافق جمعی و قرار و قانون می‌رسید، مکتوب می‌کردند. بنابراین لفظ «کتاب»، قوانین و نظامات ثبت و ضبط شده تشریعی یا تکوینی را تداعی می‌کند.
اما منظور از تعلیم حکمت، آموزش فلسفه و ذهن‌گرایی نیست. حکمت در قرآن، عمدتاً جنبه عملی (نه نظری) دارد و دلالت بر «رفتار و منش» خردمندانه و خدا‌پسندانه می‌کند. فردی ممکن است بی‌سواد باشد، ولی رفتار و مناسبات اخلاقی‌اش با دوست و دشمن «حکیمانه» باشد. معنای حکمت متأسفانه در همان دوران آشنایی اولیه متفکران مسلمان، همچون ابن‌سیناها با فلسفه یونان، از معنای عملی و قرآنی خود منحرف شد و جنبه نظری یافت.
واژه «حکمه» 20 بار در قرآن تکرار شده که 10 مورد آن همراه کتاب آمده است (یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ) و این دو، دو بال پروازند. تعلیم کتاب، آموزش قوانین و نظامات (در تشریع و تکوین) است، و تعلیم حکمت، آموزش اخلاقیات در ارتباط با خدا و خلق در زمینه رفتار و عملکرد آدمی. اما «حسادت» مطرح شده در این آیه محصول درجه دوم شرک و ناشی از اصالت پیدا کردن ارزش‌های مادّی غیرخدایی در دل کسانی است که در رقابت‌ها بر سر ریاست و ثروت عقب می‌مانند و با عداوت و حسادت می‌خواهند آن را جبران کنند.