إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيْرَهَا لِيَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَزِيزًا حَكِيمًا

بی‌گمان کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند [و مانع گرایش مردم به آن شدند]، به زودی به آتشی آنان را درآوریم که هرگاه پوست‌هاشان بسوزد، پوست‌های دیگری جایگزین آن سازیم تا عذاب را بچشند، 137 مسلماً خداوند شکست ناپذیر حکیم است. 138

137- چنین تهدیدی، هرچند متوجه سرکردگان سرکوبگر جوامع است، با این حال با عواطف و احساسات بشری و داوری عقل، در تناسب گناه با کیفر و عمر محدود گناهکار با ابدیت عذاب او، به ظاهر نمی‌سازد. پاسخ آن را شاید بتوان در «فانی» بودن دنیا و «باقی» بودن سرای دیگر یافت، که هم بهشت‌اش جاوید است و هم جهنم‌اش. گویی دنیا و عمر گذرای بشر فرصتی است یکباره برای ورود به دانشگاه سعادت و نجات که ره یافتگانش برای ابد موفق و منعم، و پشت درماندگانش برای ابد محروم و معذّب می‌مانند. در هرحال عظمت خدا را با عقل خود نتوان سنجید «لاتقدر عظمه الله على قدر عقلک فتکون من الهالکین» (نهج‌البلاغه خطبه 91).
«جُلُودُ» جمع جلد (پوست)، معنای ویژه‌ای در قرآن دارد؛ روز قیامت به همراه ابزار شناخت گوش و چشم علیه گناهکاران شهادت می‌دهد (فصلت 20 (41:20) و 21)، با تلاوت آیات الهی به لرزه در می‌آید (زمر 23 (39:23) ) و بالاخره در آخرت، عذاب اعمال سوء خود را با سلول‌های عصبی خویش به مراکز احساس منتقل می‌نماید (حج 20 (22:20) و نساء 56 (4:56) ). پوست بزرگترین عضو بدن است که حدود دو متر مربع وسعت، و در هر سانتیمتر 12 متر عصب، 4 متر رگ و مویرگ و یک میلیون سلول دارد. اگر سلول‌های پوست بدن انسان را به دنبال هم قرار دهیم، 45 مایل درازا خواهد داشت. این پوشش بیرونی با سالیانه 1300 لیتر عرق ما را در برابر خشکی گرما و میکرب‌های مهاجم محافظت می‌کند. پس به نوعی ارتباط سطحی ما را با دنیای بیرون، از رحمت یا عذاب برقرار می‌کند.

138- صفت «عزیز» در زبان عربی، دلالت بر عزّت مطلق، یعنی ابرقدرت بودن می‌کند که دستی بالای دست او نیست. از این نظر به شاهان نیز «عزیز» می‌گفتند. مثل عزیز مصر (فرعون). زمین بلندی را که آب بر آن سوار نمی‌شود نیز «عزاز» می‌گویند. اما صفت حکیم دلالت بر محکم و استوار و مبرای از عیب و نقص بودن می‌کند، همچون جسم محکمی که نشکن و یکپارچه است. خدا حکیم است، چون در کارش رخنه و راهی برای نفوذ خرابی و نقص نیست.
به کار بردن ضمیر «نا» در این آیه، نقش عمل انسان در جهان هستی و فراگیری قوانین طبیعت را نشان می‌دهد. سوزش مجازی در آخرت، بیش از سوزش حقیقی دنیایی دردآور است. آن آتشی است که از درون برمی‌خیزد : «نَارُ اللهِ الْمُوقَدَهُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَه» (همزه 6 (104:6) و 7).