يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُـولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُـولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا اطاعت کنید و [نیز] از رسول و کارگزاران [امور اجتماعی] خود فرمان برید، 145 پس هرگاه در امری [با کارگزاران / مسئولین امور] نزاع کردید، 146 اگر [به راستی] به خدا و روز رستاخیز باور دارید، [برای رفع اختلاف] آن را به خدا [قرآن] و رسول [یا سنّت او پس از رحلت] ارجاع دهید. 147 این [شیوه] بهتر و خوش فرجام‌تر است.148

145- کلمه «اطاعت» مقابل نام خدا و رسول دو بار مستقلا آمده است که تفاوت اطاعت از کتاب و سنّت را در تئوری و عمل نشان می‌دهد، اما این کلمه مقابل اولی‌الامر نیامده و اطاعت از آن را مشروط به دو اطاعت قبلی (کتاب و سنّت) کرده است. اما شرط «منکم» (در: أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ) نشان می‌دهد اولی‌‌الامر (متصدّیان امور) باید منتخب و مورد رضایت مردم باشند، وگرنه اطاعت از کارگزاران تحمیل شده طاغوت‌ها واجب نیست.
در مورد مصداق «اولی‌الامر» سوء تفاهماتی بعضاً پیش آمده است؛ کسانی که خلافت پس از پیامبر را مختص امام علی(ع) و امامان بزرگوار از ذریه امیرالمؤمنین می‌دانند، مصداق و معنای «اولی‌الامر» را همان عده محدود می‌شمارند. هرچند اهل بیت مطهر پیامبر شایسته‌ترین اشخاص برای احراز این مسئولیت، مشروط بر اقبال مردم و بیعت با آنان، بودند، اما کلمه «اولی‌الامر» عام‌تر از مصادیق مشخص آن در زمانی محدود است. از آن گذشته، در زمان نزول این آیات با حضور پیامبر، امامتی هنوز مطرح نبود که اطاعت از آن مطرح باشد. «اولی‌الامر» همان فرماندهان لشگر و مسئولین امور بودند که در آیه 83 سوره نساء به وضوح بر آن تصریح شده است.

146- «تَنَازَع» همچون نزاع شخصی، نزع روح از بدن، یا کندن درخت از زمین، در باب تفاعل دلالت برتلاشی دوطرفه برای تغییر کسی از جایگاه خود و براندازی دارد. تنازع میان ملت و اولی‌الامر، معارضه میان ملت و دولت است.

147- امام علی(ع) در عهدنامه خود با مالک اشتر، هنگامی که او را به اداره سرزمین پهناور مصر می‌فرستاد، به همین آیه در صورت بروز اختلاف با مردم اشاره و توضیح فرموده که ارجاع به خدا، مراجعه به محکمات (نه متشابهات) قرآن، و ارجاع به رسول، مراجعه به سنّتِ مورد پذیرش عموم (نه موارد اختلافی) است.
نامه 53 نهج‌البلاغه: «وَ ارْدُد إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ مَا یُضْلِعُکَ مِنَ الْخُطُوبِ وَ یَشْتَبِهُ عَلَیْکَ مِنَ الْاُمُورِ، فَقَدْ قَالَ اللهُ تَعَالَى سُبْحانَهُ لِقَوْمٍ اَحَبَّ إِرْشَادَهُمْ: (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الْاءَمْرِ مِنْکُمْ، فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللهِ وَ الرَّسُولِ. فَالرَّدُّ إِلَى اللهِ: الْاءَخْذُ بِمُحْکَمِ کِتَابِهِ وَ الرَّدُّ إِلَى الرَّسُولِ: الْاَخْذُ بِسُنَّتِهِ الْجَامِعَهِ غَیْرِ الْمُفَرِّقَهِ»

148- «تَأْوِیلِ» از ریشه «اَوْل»، برگشت دادن و رجوع به حقیقت مطلبی است که هنوز وقوع خارجی پیدا نکرده. مثل خوابی که یوسف در کودکی از سجده خورشید و ماه و یازده ستاره دید و تحقق عینی و حقیقت آن در دوران صدارتش در مصر برای دیگران روشن شد (یوسف 6 (12:6) و 21 (12:21) و 100 (12:100) و 101 (12:101) ). کارهایی که آن بنده عالم (خضر) می‌کرد، صورت ظاهری داشت که دلیل واقعی آن برای موسی روشن نبود بنابراین نمی‌توانست در اموری که با معیارهای شریعت تعارض دارد صبر کند.