وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُـولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُـولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا
و ما هیچ رسولی نفرستادیم مگر آن که به اذن خدا [با آمادگی قلبی مردم، نه به اجبار] مورد اطاعت قرار گیرد 155 و [بر این مبنا] اگر کسانی که [با نفاق در پذیرش حکم طاغوت] به خود ستم کردند، نزد تو آمده از خدا طلب آمرزش میکردند و پیامبر نیز برای آنان آمرزش میطلبید، مسلماً خدا را آمرزنده مهربان مییافتند.
155- «اذن» را با تسامح اجازه ترجمه میکنند، اما هر اجازهای دو طرف دارد؛ آن که اجازه میگیرد و آن که اجازه میدهد. و گرنه اجازه گرفتن معنا ندارد! اذن خدا همان نظاماتی است که در جهان مقرّر داشته و چراغ چهارراهی است که وقتی راننده به آن میرسد، سبز میشود و اذن عبور میدهد. به تعبیر قرآن، هر زمین پاکی به اذن پروردگارش نبات خود را میرویاند (اعراف 58 (7:58) ). نور و گرمای خورشید و باران و هوای پاک، به اذن خدا عمل میکنند، اگر خاک آلوده نباشد، اذن رشد میگیرد و استعدادهای درون خود را آشکار میسازد. مشروط کردن اطاعت از رسول به «اذن الله» بر آمادگی و تمایل قلبی اطاعت کننده دلالت میکند.