مَّن يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَن يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ مُّقِيتًا

هرکس [در هرکاری به طور عام، و به خصوص در مقابله با دشمن] نقشی واسطه در پیوند دادن نیکو [جهت انسجام و تشکّل سپاه] ایفا کند 195 [یعنی وسیله و مُشوقی در پیوستن به جبهه حق و موجب تقویت و انسجام آن گردد]، برای خود او [نیز] نصیبی [از واسطه خیر بودن] خواهد بود، و هرکس نقشی واسطه و کمکی در پیوستن به شرّ [در تقویت جبهه باطل] ایفا کند، برای او نیز کیفری از آن [پشتیبانی ظالمان] خواهد بود 196 و خدا بر همه چیز قدرت دارد. 197

195- «شفع»، منضم شدن چیزی به چیزی و «افزایش» آن است، برعکسِ «وَتْر» که بر تک بودن، و «وِتْر» که بر عدم قابلیت ترکیب و افزایش دلالت می‌کند (محمد 35 (47:35) ). شفع شدن کسی به کاری یا به کسی، پیوستن به آن و حمایت از آن تلقی می‌شود. مفهوم شفاعت حسنه یا سیئه در این آیه، با توجه به آیات قبلی و بعدی و سیاق آنها، تقویت جبهه حق از طریق تشویق و تحریک دیگران، یا القای شک و شبهه و سم‌پاشی علیه آن محسوب می‌شود که هر دو حالت نقش واسطه و شفیع ایفا کردن است. گفته می‌شود به ازای هر یک رزمنده، ده نفر پشت جبهه باید او را حمایت کنند. جنگیدن عمدتاً از جوانان برمی‌آید، ولی دیگران نیز باید سهم خود را به هر نحوی که می‌توانند بپردازند. شفاعت حسنه یعنی همین حمایت‌ها اما اصطلاح متعارف شفاعت، نوعی واسطه آمرزش شدن به شمار می‌رود.
مشرکینِ معاصر نزول قرآن نیز که نه اعتقادی به آخرت داشتند و نه به نبوّت و امامت، در حوادث ناگوار برای دفع ضرر و جلب منفعت، به بُت‌ها، که آنها را نماد فرشتگان، و فرشتگان را نیز دختران خدا! می‌پنداشتند، پناهنده می‌شدند و آنها را برای برآورده شدن حاجات خود به دعا و نیاز «می‌خواندند» و می‌گفتند اینها شفیعان ما نزد خدا هستند (هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللهِ- یونس 18 (10:18) ). بحث شفاعت در قرآن در چنین زمینه‌ای مطرح شده است. بی‌توجهی به این بستر تاریخی، برداشت‌های بشری از آیات شفاعت و بسط دادن آن به زمینه‌های دیگر، نتایج غلوآمیزی به بار می‌آورد.

196- «نَصِیبٌ» از «نَصب» (برپا داشتن، نصب کردن)، به بهره معین و ثابت گفته می‌شود که مثل کوه سرِ جای خود استوار است (وَإِلَى الْجِبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ)، اما کِفل در اصل به کسی گفته می‌شود که در پشت دیگری سوار می‌شود و بر ترک او می‌نشیند، گویی پشتیبان و حامی اوست، کفل تکیه‌گاهی است که مانع افتادن سوار کار می‌شود، شفیع در کار بد، کیفرش تکیه‌گاه بودن و یاری رساندن به بدکاران است.

197- « مُقِیت» اسم فاعل از «قُوت» (غذا، طعام) و جمع آن اقوات است که در قرآن به حاصلخیری و نیرومندی خاک زمین در رویش انواع گیاهان اشاره کرده است. فصلت 10 (41:10) - « وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَکَ فِیهَا وَقَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَهِ أَیَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِینَ» (خدا در زمین کوههایی از فراز آن قرار داد و در زمین برکت داد و اقوات (نیروی حاصلخیزی) آن را برای نیازمندان- حیوانات و انسانها- در چهار دوران مقدّر ساخت). به نان‌آور خانواده هم مقیت گفته می‌شود. خدایی که نیرومندی خاک در برآوردن نهال را مقدّر کرده، توش و توان همه چیز را نیز همو بخشیده است. پس خدایی که به کافران نیروی کفر ورزیدن و جولان دادن بخشیده، قادر است که آنان را کیفر دهد.