وَمَا كَانَ لِـمُؤْمِنٍ أَن يَقْتُلَ مُؤْمِنًا إِلَّا خَطَأً وَمَن قَتَلَ مُؤْمِنًا خَطَأً فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ إِلَّا أَن يَصَّدَّقُوا فَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ وَإِن كَانَ مِن قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَى أَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا
و هیچ مؤمنی حق ندارد مؤمنی [دیگر] را بکُشد، مگر به خطا [=اشتباه] و هرکس مؤمنی را به خطا بکشد، پس باید اسیر مؤمنی را آزاد سازد 210 و [علاوه بر آن] خون بهایی به خانواده او بپردازد، مگر آن که [بزرگوارانه] گذشت نمایند. 211 حال اگر [مقتول] از قومی دشمن [حربی با] شما و[لی خودش] مؤمن بود، در این صورت [باید فقط] اسیر مؤمنی را آزاد کند، 212 و [اما] اگر [مقتول] از قومی بود که میان شما و آنها پیمانی برقرار است، در این حالت باید [نخست] خون بهایی به خانوادهاش پرداخت کند و [سپس] اسیر مؤمنی آزاد سازد. 213 پس کسی که [بردهای] نمییابد [یا پولی برای این کار ندارد]، در این صورت باید دو ماه پی در پی روزه بدارد. 214 این [تخفیف، شرط] بازگشتی از سوی خدا [جهت توبهپذیری و رضایت رحمت اوست] و خدا بسیار دانای حکیم است.215
210- «رَقَبَه» را گردن گفتهاند، اما معنای مجازی آن، به مصداق «رشتهای بر گردنم افکنده دوست...»، بند اسارت است. اصل این کلمه «رقب»، معنای حفظ و انتظار دارد و مراقبت و ترقّب (چشم انتظار بودن) از همان ریشه است. «رقیب» نیز که از اسماء نیکوی الهی است، دلالت بر مراقبت و محافظت او از اعمال بندگان میکند (نساء 1 (4:1) و مائده 117 (5:117) ). به نظر میرسد اسیر جنگی را از آن روی رقبه گفتهاند که آزاد و رها نیست و از او مراقبت میشود تا نگریزد. آزاد کردن اسیر با جمله «تَحْرِیرُ رَقَبَهٍ» 5 بار در قرآن تکرار شده است که 3 مورد آن در همین آیه و همواره مشروط به مؤمن بودن اسیر است. در 2 مورد دیگر (مائده 89 (5:89) و مجادله 3 (58:3) ) شرط ایمان ذکر نشده است. منظور از اسیر مؤمن، مسلمانی خودی است که به اسارت دشمن درآمده باشد. بدیهی است در حالت جنگ آزاد کردن اسیر به تقویت جبهه دشمن منجر میشود. اما دو مورد دیگر، در شرایط صلح و مربوط به اسیران دشمن است.
211- فعل «یَصَّدَّقُواْ»، به جای یَعْفُوا، دلالت بر گذشتی بزرگوارانه، به نشانه «صداقت» و راستی ایمان خانواده مقتول میکند. گزینش این فعل تشویقی است برای دیگران تا از این الگوها سرمشق بگیرند.
212- در این حالت آزاد کردن اسیر مؤمن کفایت میکند و نباید بنیه اقتصادی دشمن محارب را تقویت کرد.
213- مقدّم آمدن پرداختن خون بهاء بر آزاد کردن اسیر مؤمن (خودی)، تسریع در خاموش کردن آتش انتقام و دشمنی درمیان قوم هم پیمان و پیشگیری از پاره شدن پیوندهای صلح میباشد.
214- دو ماه روزه پی در پی تمرینی است برای تقویت اراده در مراقبت از جانِ بیگناهان و در پرهیز از بیاحتیاطی و خطاکاری. هر جریمهای حکمتی دارد، وگرنه خدا با کسی سر خصومت ندارد.
215- خطاکار با قتل غیرعمد، که ناشی از بیدقّتی و سهلانگاری و خطا بوده، چراغ عمری را خاموش و روح خود را تیره کرده است. توبه از سوی خدا (تَوْبَهً مِّنَ الله)، پرتو رحمتی است برای زائل کردن آن تیرگی.