إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى
این [عناوین] جز نامهایی [بیمسما و صفاتی خیالی] که خود و پدرانتان [با اوهام و خیالاتی برای معبودهای دروغین] قائل شدهاید، نیستند23 و خدا هیچ دلیل و اعتباری بر آنها نازل نکرده است.24 آنها فقط پیرو گمان و خواستههای نفس خویشاند [=حقیقتی را پیروی نمیکنند]، در حالیکه [موجبات] هدایت آنها از طرف پروردگارشان بر آنان رسیده است.
23- منظور از اسم گذاشتن روی خدایان فرضی، لفظ و عنوان نیست، بلکه نقش و صفت قائل شدن برای آنهاست، مثل: خدای جنگ [زئوس]، الهه عشق و انواع معبودان باطل که آدمیانی چنین فرض کرده و متولیانی بر این مدّعیات بر مردم سلطه یافتهاند. سورههای یوسف 40 (12:40) ، اعراف 71 (7:71) اشاره به همین اسامی بیمسمّی دارد که از گذشته انسانها وضع کردهاند و همچنان برای شخصیتهای پرنفوذ قائل میشوند.
به قول مولوی [مثنوی دفتر اول ابیات 3475 به بعد]:
هیـچ نـامی بی حقیقت دیـدهای
یا زگاف و لام گل، گل چیدهای
اسم خواندی رو مسمّی را بجو
مَــه بِـه بالا دان نـه انـدر آب جُو
24- کلمه سلطان [به صورت نکره و با ضمیر] 40 بار در قرآن تکرار شده است. مردمانی که به قدرت مستبدین خو گرفتهاند، تسلط را ناشی از زور میبینند و به همین دلیل پادشاهان را سلطان مینامند [حال آنکه چنین عنوانی در قرآن نیامده است]. اما قرآن تسلط را در برتری منطق، و سلطان را در علم و دانش سراغ داده است: ابراهیم 10 (14:10) - «فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِین» [اگر راست میگویید دلایلی روشن به ما عرضه کنید]. درضمن از این 40 مورد 12 بار «سلطان مبین» و یکبار «سلطان بیّن» میباشد که بر آشکار بودن دلیل تأکید میکند.