أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ

آیا وقت آن نرسیده28 که مؤمنان دلهایشان به یاد خدا و [کلام] حقی که نازل شده فروتن شود29 و همچون کسانی [از بنی‌اسرائیل]، که پیش از این کتاب [آسمانی] دریافت کردند نباشند، که چون زمانی دراز [با ادامۀ گناه و مهلت الهی] بر آنها گذشت30 دلهایشان سخت شد31 و بسیاری از آنها منحرف گشتند؟32

28- «یَأْنِ» از ریشه «اِنْیِ»، نزیک شدن و رسیدن به زمان انجام کاری یا چیزی است. مثل رسیدن آب به درجه جوش و غلیان و تبخیر آن: رحمن 55 (55:55) - «یَطُوفُونَ بَیْنَهَا وَبَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ»؛ همچنین: غاشیه 5 (88:5) - «تُسْقَى مِنْ عَیْنٍ آنِیَهٍ». خشوع دل برای ذکر خدا و آیات قرآن نیز به مرحله کمال رسیدن دل است که به سوی خدا صعود و عروج می‌کند. مخاطب این آیات نه کافران و مشرکان، بلکه مسلمانان شناسنامه‌ای هستند که به رغم اظهار ایمان، دورویی و نفاق می‌ورزند. آیات 7 تا 14 نیز ناظر به همین طیف از مسلمانان است.

29- خشوع مقابل سرفرازی متکبرانه است و دلالت بر حالتی از فروتنی و احساس حقارت در برابر عظمت مقام ربّ می‌کند. این کلمه بیش از همه به چشم نسبت داده شده است [خاشعه ابصارهم] همچنین به قلب [قلوب یومئذ خاشعه]، کسی که چشمان خود را به زیر می‌افکند، گویی از اعمال خود شرم و از عواقبش بیم دارد.
در آیه 21 سوره حشر (59:21) در مقام مثال و تشبیه آمده است که «اگر این قرآن را بر کوه نازل کرده بودیم، می‌دیدی که از «خشیّت» خدا خاشع و متلاشی می‌شد». مؤمنین واقعی به وصف قرآن [در انفال 2 (8:2) ]، وقتی خدا یاد شود، دلشان به طپش آید و هرگاه آیات او بر آنها تلاوت شود، ایمانشان افزون شود و بر خدا توکل کنند.

30- «أَمَد» مدت و زمان است. «اَبَد» به زمان نامحدود و «أَمَد» به زمان محدود گفته می‌شود، هرچند نامشخص. تفاوت آن با «زمان»، این است که اَمَد به اعتبار انتهای مدت گفته می‌شود، و زمان ابتدا و طول مدت را هم شامل می‌شود.
ایــن بهــار نــو ز بعـدِ بـرگ ریز
هســت بــرهان وجــودِ رستخیــز
در بهــار آن سِــرّها پیــدا شـــود
هرچه‌خورده‌ست‌این‌زمین‌رسوا‌شود
بـر دمـد آن از دهـان و از لبــش
تــا پـدیــد آرد ضمیــر و مذهبش
آدم‌ازخاک است‌کی‌ماندبه‌خاک
هیــچ انگــوری نمی‌مانـد به تاک

31- قساوت را سنگدلی گفته‌اند که مقابل لینت [نرمی و انعطاف پذیری] دل است. این واژه که 7 بار در قرآن تکرار شده، حکایت از بیماری دل و جان و مرضی می‌کند که قابلیت تغییر و دگرگونی را زائل و تعصّب و تَصلُّب را جایگزین آن می‌سازد. این تمثیلی است برای فهم ما در شناختی که از سختی سنگ داریم.

32- «فسق»، خروج از حریم و حدود و نظامات خدا با نافرمانی است.