إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ
بیگمان مردان و زنان صدقه دهنده35 و [کسانی که] به خدا وامی نیکو دهند،36 [اجرشان را] برای آنها چند برابر کند و پاداشی کریمانه دهد.
35- اگر به انفاق و زکات، صدقه و صدقات گفته میشود، از این روست که صداقتِ ایمان را با خرج کردن برای غیر میتوان شناخت. «مُصَّدِّقِین» و «مُصَّدِّقَات» در اصل مُتِصَدِّقِینَ و مُتِصَدِّقَات بوده که حرف «ت» در «ص» ادغام و مشدّد شده است. آمدن این فعل در باب تفعّل [مثل تقرّب، تذکّر و تعصّب]، پذیرش کاری و آمادگی برای آن را میرساند؛ آن انفاق کنندگان داوطلب و مشتاق انفاق صادقانه و خالصانه بودند.
36- اعراب به قیچی، که با آن پشم گوسفند را میچیدند، «مقراض» میگفتند. قرض دادن نیز در حقیقت بریدن قسمتی از مال و دادن آن به نیازمندان، برای سبک شدن خود است. اما «قرض الحسنه» که وام دادنی به خدا تلقی شده، انفاقی است که با منّت و آزار توأم نباشد و قصد قربت و اخلاص در آن غلبه داشته باشد. اصل کلمه قرض جدا شدن یا جدا کردن است. در داستان اصحاب کهف آمده است که بدن آنان در غار در مدت سه قرن، با طلوع و غروب خورشید از زمین جدا و به سوی دیگر متمایل میشد [کهف 17 (18:17) ]. در قرآن همواره [12 مرتبه] خدا را گیرنده قرضالحسنه ذکر کرده است، حال آن که این قرض به بندگان خدا داده میشود.