مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ

خدا [حکمی] درباره بَحِیره و سائِبَه و وَصیله و حام مقرّر نداشته است، 266 ولی کسانی که [به حقانیّت قرآن و نبوّت پیامبر] منکر شده‌اند، [احکامی من درآوردی را] به دروغ به خدا نسبت می‌دهند 267 و بیشتر آنها عاقلانه عمل نمی‌کنند. 268

266- متولیان مذهب شرک، در دوران جاهلیت پیش از اسلام، از پیش خود مقرراتی را به نام دین بر مردم عرضه کرده بودند؛ از جمله: حرمت سوار شدن و خوردن گوشت ماده شتری که پنج شکم زاییده و آخرین آن نر باشد. چنین شتری را با شکافتن [بَحر] گوش آن «بَحیره» می‌نامیدند. و نیز سواری و حمل بار بر ماده شتری را که به نذر آزاد شده بود حرام می‌شمردند [سائبه: یله و رها شده]. گوسفند دوقلوی نر و ماده [وصیله: به هم وصل شده] را ذبح نمی‌کردند، و بالاخره «حام» شتر ماده ده شکم زاییده را با تحریم سواری و ذبح آن مورد «حمایت» قرار می‌دادند. این خرافات توسط متولیانی به نام دین ساخته و پرداخته شده بود و مردم از ترس خشم بُت‌ها و تحریک توده‌های متعصّب به آن عمل می‌کردند. ذکر این دین‌سازی‌های بی‌منطق و نسبت دادن نظریات شخصی متولیان به آیین و مذهب یک قوم، هدفی جز عبرت‌گیری و پرهیز از بدعت گذاری و اضافه کردن فتاوی و نظریات فقهی به دین ندارد.

267- افتری» از ریشه «فَرَیَ»، سخنانی من درآوردی و بی‌پایه و اساس و بافته شده است. در قرآن آمده است که ماجرای حضرت یوسف(ع) قصه‌ای بافته شده و ساختگی نیست، بلکه حقیقتی است که در کتاب‌های پیشین نیز ذکر گردیده است: «...مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ...» [یوسف 111 (12:111) ].

268- ر ک به پاورقی 171 (5:58) .