إِذْ قَالَ اللَّهُ يَاعِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلَى وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَى بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنكَ إِذْ جِئْتَهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِينٌ
ـ [به یاد آر] آنگاه که خداوند گفت: ای عیسی پسر مریم! نعمت من بر خود و مادرت را به یادآر، آن زمان که تو را با روحی پاک [=جبرئیل] نیرومند ساختم 279 که [توانستی] در گهواره [به نیروی اعجاز] و در بزرگسالی [به نیروی وحی] با مردم سخن بگویی 280 [=تأثیری هدایتی بگذاری]، و آن زمان که تو را کتاب و حکمت 281 [=آگاهی از نظامات هستی و علم اخلاق] و تورات و انجیل آموختم، و آن زمان که به اذن من از گِل [مجسمهای] همانند اندام پرندهای 282 میساختی و در آن میدمیدی و [آنگاه] به اذن من پرندهای [واقعی] میشد، و کور مادرزاد و بیمار پوستی 283 را به اذن من بهبود میبخشیدی، و آن زمان که مردگان را [زنده از گور] خارج میکردی، و آن زمان که [آزار] بنیاسرائیل را از تو باز داشتم، همان زمانی که دلایل روشنی برای [هدایت] آنان آوردی و منکران آنها [به تمسخر] گفتند: این مطالب جز جادویی آشکار نیست 284 [و توطئهای برای تسلیم تو به مأموران دولتی چیده بودند].
279- لفظ «قُدس» [پاکی] 10 بار [عدد تمام] در قرآن تکرار شده است؛ خداوند قدّوس [مبالغه قدس] نامیده شده که پادشاه مطلقاً پاک، از بیعدالتی پادشاهان است؛ «مَلِکِ الْقُدُّوسِ» [حشر 23 (59:23) و جمعه 1 (62:1) ]، فرشتگانش نیز او را تقدیس مینمایند [بقره 30 (2:30) ]، خداوند سرزمین بعثت پیامبران بنیاسرائیل را «وَادِ الْمُقَدَّسِ» یا «أَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ» نامیده است [طه 12 (20:12) ، نازعات 16 (79:16) و مائده 21 (5:21) ]. و بالاخره سه بار در قرآن از تأیید [نیرومند ساختن] عیسی(ع) به وسیله روحالقدس یاد شده است [بقره 87 (2:87) و 253 (2:253) ، مائده 110 (5:110) ] و یکبار نیز از نزول قرآن به واسطه جبرئیل: نحل 102 (16:102) - قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ.
280- «کلمه» از ریشه «کَلم»، در اصل به معنای تأثیر است. به زخم ناشی از تأثیر شمشیر و نیزه، کَلم، و به آنچه با چشم یا گوش درک میشود و در شنونده تأثیر میگذارد، کلام میگویند. قرآن حضرت عیسی را کلمه خدا [کلمه من الله] نامیده است، زیرا مادرش مریم[س] تحت تأثیر القای نیروی فرشتهای حامله شد و «تأثیری» عظیم در تاریخ بنیاسرائیل گذاشت. خداوند ابراهیم(ع) را نیز با «کلماتی» مبتلا ساخت. کلمات خدا همان قوانین و نظامات «مؤثری» است که خداوند در جهان مقدّر فرموده و این نظامات را عامل تبدیل کنندهای در جهان نیست [انعام 34 (6:34) ، 115 (6:115) و یونس 74 (10:74) ].
281- آنچه از کلمه «کتاب» برای تلاوت کننده قرآن تداعی میشود، اوراقی میان دو جلد است، در حالی که کتابت مدوّن و مجلّد آنچه بر پیامبر(ص) وحی شده بود، سالیانی پس از رحلت آن بزرگوار انجام شد. در روزگاری که فرهنگ شفاهی میان مردم بیسواد مکه و مدینه حاکم بود و به ندرت کسی سواد خواندن و نوشتن داشت، هر آنچه قرار بود شکل توافق جمعی و قرار و قانون به خود بگیرد، مکتوب میکردند. بنابراین «کتاب»، قوانین و نظامات ثبت و ضبط شده تشریعی یا تکوینی است. منظور از تعلیم حکمت، آموزش فلسفه و ذهنگرائی نیست.
معنای حکمت در قرآن، عمدتاً جنبه عملی [نه نظری] دارد و دلالت بر «رفتار و منش» خردمندانه و خداپسندانه میکند. فردی ممکن است علم و دانش نداشته باشد، ولی رفتار و مناسبات اخلاقی او با دوست و دشمن «حکیمانه» باشد، معنای حکمت متأسفانه در همان دوران آشنائی اولیه متفکران مسلمان، همچون ابنسیناها با فلسفه یونان، از معنای اصیل و عملی و قرآنی خود منحرف شد و جنبه نظری یافت.
واژه «حکمه» 20 بار در قرآن تکرار شده که 10 مورد آن همراه کتاب آمده است [یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ] و این دو، دو بال پروازند. تعلیم کتاب، آموزش قوانین و نظامات [در تشریع و تکوین] است و تعلیم حکمت، آموزش اخلاقیات در ارتباط با خدا و خلق در زمینه رفتار و عملکرد آدمی.
282- «اذن» را با تسامح اجازه ترجمه میکنند، اما هر اجازهای دو طرف دارد؛ آن که اجازه میگیرد و آن که اجازه میدهد. و گرنه اجازه گرفتن معنا ندارد! اذن خدا همان نظاماتی است که در جهان مقرر داشته و چراغی است که وقتی رهرو به آن میرسد، سبز میشود و اذن عبور میدهد. به تعبیر قرآن، هر زمین پاکی به اذن پروردگار نباتش را میرویاند [اعراف 58 (7:58) ] نور و گرمای خورشید و باران و هوای پاک، به اذن خدا عمل میکنند، اگر خاک آلوده نباشد، اجازه رشد میگیرد و استعدادهای درون خود را آشکار میسازد. به قول مولوی:
کِشت جان را کـَش جواهر مضمر است
ابر رحمت پر ز آب کوثر است
در این آیه 4 بار «بِإِذْنِی» و در آیه 16 نیز «بِإِذْنِه» آمده است که بیش از بقیه سورههای قرآن میباشد.
283- بَرَص را پیسی، سفید شدن قسمتهایی از پوست بدن گفتهاند و «أَبْرَص» به کسی گویند که چنین مرضی دارد. این نکته قابل تأمل و تدبّری است که چرا از میان همه بیماریها، به بینا کردن کور و بهبود بخشیدن بیماری پوستی اشاره شده است؟ آیا سطحی و جلدی بودن آن مورد نظر است یا دلیلی دیگر دارد؟ والله اعلم.
284- در این آیه به 5 موهبت خدا به عیسیبن مریم اشاره شده است؛ از تقویت آن پیامبر با روحالقدس و ایتاء کتاب و حکمت گرفته، تا دادن معجزات و بالاخره نصرت در برابر ناباوران ستمگر بنیاسرائیل.