مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَّا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنتَ أَنتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ

من جز آنچه فرمانم داده بودی به آنها نگفتم؛ این که تنها خدایی را عبادت کنید که صاحب اختیار من و صاحب اختیار شماست؛ و خود نیز تا زمانی که میانشان بودم [=زندگی می‌کردم]، بر آنها شاهد بودم [یعنی کاملا مراقب بودم کسی در مورد من و مادرم غلو نکند]، آنگاه [نیز] که [جان] مرا برگرفتی، تنها خودت مراقبشان بودی و تو بر همه چیز شاهدی. 293

293- مفسرین و مترجمین عالیقدری که سکوت پیامبران در برابر سؤال خداوند، از نحوه اجابت دعوتشان [در معاصرین و نسل‌های بعد] را با این توجیه که خدا خودش بهتر می‌داند، حمل بر «ادب رسالت» و حالت خضوع و خاکساری و خلوص بندگی آنان شمرده‌اند، چه پاسخی در برابر توضیحات مفصل حضرت عیسی(ع) دارند؟ آیا نقل این اعتراف پیامی جز بریده شدن ارتباط همه آدمیان پس از مرگ با دنیا دارد؟ و این که تنها خدا شاهد و حاضر و ناظر بر احوال بندگان است؟ ضمیر «انت» در این آیه و جمله اسمیه «أَنتَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ» این انحصار را تأکید می‌کند.