وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلَاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لَّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلَأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاءَ السَّبِيلِ

خدا از بنی‌اسرائیل [=نسل دوازده فرزند یعقوب] پیمان گرفت و از میان آنان دوازده پیشوا برانگیخت 51 و گفت: من با شما هستم؛ اگر نماز برپا داشتید 52 و زکات پرداختید و به فرستادگان من ایمان آوردید و یاریشان کردید 53 و به خدا وامی نیکو دادید، 54 [در این صورت] حتماً بدی‌های شما را می‌زدایم و به بوستان‌هایی [از بهشت] که از زیر آن نهرها جاری است 55 شما را درمی‌آورم. پس هرکس بعد از این [وعده] راه انکار پوید، هرآینه راه میانه [=راست] را گم کرده است.

51- «نَقْب» زدن، سوراخ کردن دیوار و مانع برای عبور از آن [کهف 97 (18:97) ] و نفوذ و رفت و آمد در شهرهاست [ق 36 (50:36) ]. نقیب هر قوم کسی است که با آنها رفت و آمد و ارتباط دارد و سد مشکلات و موانع آنها را می‌گشاید. این 12 تن، برگزیدگان از میان 12 تیره بنی‌اسرائیل بودند که نقش سرپرستی و سیادت بر آنها را داشتند.

52- «أَقِیمُوا الصَّلاهَ» همچون اقامه: وزن [سنجش و ترازو در معاملات]، شهادت [به نفع مظلومان]، دین [آیین و مکتب فکری]، وجوه [رویکرد و هدفگیری در زندگی] تماماً جدّی گرفتن، اهمیت دادن و اولویت قائل شدن را می‌رساند. اصولا اقامه [برپا داشتن] در مقابل رها کردن و زیر پا گذاشتن است.

53- «عَزْرْ» یاری رساندن و تعزیز، نصرت با تعظیم و تجلیل است، تعزیر شرعی، به گفته اهل لغت، یاری کردن قانون شریعت با تنبیه خلافکاران و طرد عمل آنان است. این کلمه سه بار در احترام و بزرگداشت پیامبران آمده است [مائده 12 (5:12) ، اعراف 157 (7:157) ، فتح 9 (48:9) ].

54- اعراب به قیچی، که با آن پشم گوسفند را می‌چیدند، «مقراض» می‌گفتند و قرض دادن نیز در حقیقت بریدن قسمتی از مال و دادن آن به نیازمندان، برای سبک شدن است. اما «قرض الحسنه» که وام دادنی به خدا تلقی شده، انفاقی است که با منّت و آزار توأم نباشد و قصد قربت و اخلاص بر آن غلبه داشته باشد.

55- در قرآن 40 بار در وصف بهشت، جمله: «تجری من تحتها الانهار» تکرار شده که نمادی است از جریان داشتن دائمی حیات و سبز و خرمی بهشت. بدیهی است چنین وصفی برای ساکنین صحاری سوزان عربستان و مردمان حاشیه کویر بسیار مطبوع‌تر و دل‌انگیزتر بوده تا مردمان ساکن در جنگل‌ها و سواحل دریاها. بنابراین به جای توجه به باغ‌هایی که از زیر آن نهرهای آب جاری است، باید به ظرف زمانی و مکانی و قالب قومی این آیات توجه کرد و پیام امروزی آن را، که دلالت بر سبز و خرمی زندگی بهشتیان و جریان داشتن دایمی عامل چنان خرمی می‌کند، دریافت کرد. نهرهای جاری محصول همان حَسَنات جاری و خیر و خدمات مستمری است که مؤمنین در زندگی دنیا داشتند.