يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
ای کسانی که ایمان آوردهاید، حرمت نمادهای خدائی [در مراسم حج] 6 و [ممنوعیت جنگ در] ماه حرام 7 و قربانیهای 8 [هدیه شده] و نشاندار 9 را نشکنید، و [نیز] حرمت راهیان بیتالحرام [=کانون حرمتها] 10 را که جویای فزونبخشی 11 و خشنودی اویند [نگه دارید]، و [اما] زمانی که از احرام بیرون آمدید، [میتوانید آزادانه] شکار کنید. 12 و مبادا دشمنی با گروهی که [در گذشته] شما را از مسجدالحرام بازداشتند، [اینک که بر آن مکان مسلط شدهاید] به تجاوز [و تلافی] وادار کند، 13 و [یکدیگر را] در نیکی و پرواداری [=تسلط بر نفس] یاری کنید، نه در گناه [خودمحوری و تعصّبات] و تجاوز 14 و از خدا پروا کنید [که مسلماً] خدا سخت کیفر است.
6- «شَعَائِرَ» با شعار و شعور و شعر و... با «شَعْر» [موی سر] هم ریشهاند. شاعر کسی است که با نازکبینی و «موی»سنجی میسراید، شعور نیز به درک ظرافتها و نکتههای پوشیده از فهم عوام گفته میشود، و شعائر، اعمال و مناسکی است که شکل نمادین و سمبلیک دارد و فهم آنها نیازمند نازکبینی و دیدی شاعرانه میباشد. قرآن کلمه شعائر را به غیر از مناسک حج در موضوع دیگری مورد استفاده قرار نداده و در سرآغاز آیات مربوط به این مناسک در سوره حج [آیه 32 (22:32) ]، کل این آداب را شعائر شمرده است: ذَلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ. همچنین زیر مجموعه مناسک را شعائر نامیده است:
الف] صفا و مروه- بقره 158 (2:158) : إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَهَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ...
ب] شتر فربه قربانی- حج 36 (22:36) : وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَکُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ...
ج] بیتوته در مشعرالحرام- بقره 198 (2:198) : ...فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْکُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ...
د] صید در حالت احرام- مائده 1 (5:1) و 2: ...غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ... لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللهِ...
7- تعداد ماههای سال در نظام الهی، 12 ماه است که در 4 ماه آن [محرم، رجب، ذیقعده و ذیحجه] جنگ و ستیز حرام شمرده شده است [توبه 36 (9:36) ]. مشرکین سعی میکردند با پس و پیش کردن ماهها، به جنگ و غارت ادامه دهند.
8- «هَدْیَ»، قربانی مخصوص مراسم حج است که گویی به گرسنگان «هدیه» داده میشود. در کلمه «هدایت»، رساندن به مقصد مورد نظر میباشد و بردن عروس به خانه داماد را هم «هَدْیُ العَروسِ اِلی بَعْلِها» میگویند، از این منظر لغوی است که بردن قربانی به مقصد قربانگاه را هَدی مینامند. این کلمه 7 بار در قرآن تکرار شده است که مفهوم مقصد معین داشتن در آن منظور میباشد؛ هَدْیًا بَالِغَ الْکَعْبَهِ [مائده 95 (5:95) ] ، حَتَّى یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ [بقره 196 (2:196) ]، وَالْهَدْیَ مَعْکُوفًا [فتح 25 (48:25) ].
9- «قَلآئِدَ» جمع قِلادَه، از ریشه قَلْد [تابیدن]، طوق یا طنابی است که به گردن حیوانات در مراسم حج میانداختند تا مشخص گردد که برای قربانی است نه مصرف شخصی کاروانیان در سفر. تقلید نیز از همین ریشه و نوعی پیروی و سرسپردگی است.
10- «آمِّینَ» از ریشه «اَمَّ»، آهنگ کسی یا مکانی کردن است. به پیشِ رو اَمام و به رهبر و پیشوا اِمام میگویند. «آمِّینَ الْبَیْتَ» کسانیاند که آهنگ خانه خدا را کردهاند و به سوی آن روانند.
11- فضل خدا همان فزون بخشیها و عنایتهای بیکران اوست که به تناسب شایستگی آنها به بندگان عطا میکند. کلمه «فضل» دلالت بر زیادت و فزونی میکند، فاضل به کسی گفته میشود که دانش او فزون تر از بقیه است.
12- کلمه صید 5 بار و فقط در این سوره آمده است. « فَاصْطَادُواْ» فعل امر در باب افتعال [اصطیاد]، به شکار پرداختن است. حاجیان در روزگاران گذشته پای پیاده و با شتر راهی کعبه میشدند و در صحرا پرنده و حیوانات قابل شکار، و در دریا ماهی صید میکردند.
13- مشرکین قریش هنگامی که بر مکه مسلط بودند، به نیروی نظامی مانع ورود مسلمانان به خانه خدا میشدند و در سال 6 هجری، هزاران مشتاق عازم از مدینه را، که راهی دراز در صحرا را با پای پیاده پیموده بودند، در آستانه مکه برگرداندند. قرآن این عمل ستمگرانه را در آیات متعددی [از جمله: بقره 217 (2:217) ، انفال 34 (8:34) ، حج 25 (22:25) و فتح 25 (48:25) ] محکوم کرده است. پس از فتح مکه توسط مسلمانان، بنا به خصلت دیرینه انتقام و تجاوز، که هنوز در میان تازه مسلمانانی باقی بود، برای پیشگیری از اقدام تلافی جویانه، این تذکر داده شده است.
14- در این آیه، «إِثْمِ وَالْعُدْوَانِ» در تقابل با «برِّ وَالتَّقْوَى» قرار گرفته است. در آیه 9 سوره مجادله (58:9) نیز عیناً همین تقابل مشاهده میشود. چنین مینماید که «اثم» مخالف «برّ»، و «عدوان» مخالف «تقوا» قرار دارد. معنای تقوا و عدوان روشن است؛ اولی پرهیز و کنترل نفس، و دومی، برخلاف آن، تجاوز به حقوق دیگران است. اما «بِرّ»، به نیکی سرشار و بلند نظری و دریادلی گفته میشود [همانطور که «بَر» به دشت وسیع، و« بُر» به گندم پر خیر و برکت گفته میشود]. پس میتوان «اثم» را مخالف آن، یعنی تنگ نظری، خودخواهی و بدکرداری دانست. اثم به گناهانی بیشتر اطلاق میگردد که چنین حالتی در آنها آشکارتر است. مثل زنا، ربا، کم فروشی، کتمان شهادت و امثالهم.