قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ

ـ [اما] دو نفر از کسانی که [فقط از خدا] می‌ترسیدند [و از این نظر] خدا بر آنان نعمت [شجاعت و دلاوری] بخشیده بود، 83 گفتند: بر آنان [=همان قوم جبّار] از دروازه [ورودی شهر] درآیید، 84 پس همین که بر آن درآمدید، مسلماً پیروز خواهید شد و [تنها] بر خدا باید توکل کنید، اگر [به راستی] مؤمن هستید [زیرا مؤمن نباید جز از خدا بترسد].

83- در مورد پارادوکس رابطه معکوس ترس از خدا و ترس از دشمنان به پاورقی 22 (5:3) همین سوره نگاه کنید.

84- منظور از «باب» که با الف لام معرفه «الْبَابَ» آمده است، ظاهراً باید دروازه شهر باشد. آدم‌های ترسو اگر هم بخواهند درگیر شوند، به حاشیه و حوالی خود را مشغول می‌کنند، اما حمله به قلب دشمن یا دروازه شهر، دلالت بر اعتماد به نفس و جرأت و دلاوری می‌کند و روحیه طرف مقابل را تضعیف می‌نماید. نقطه ضعف دشمن اتفاقاً همان جایی است که تصور می‌شود نقطه قدرت اوست! در جوامع استبداد زده امروز نیز مستبد اصلی را نشانه گرفتن به مراتب مؤثرتر از انتقاد از اطرافیان و نیروهای تحت فرمان می‌باشد.