حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُوا بِالْـأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْـلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ

ـ [این موارد] بر شما حرام شده است؛ 15 مردار، گوشت خوک و آنچه [هنگام ذبح] نام غیرخدا بر آن برده شده باشد، 16 یا [بر اثر] خفگی، ضربه، سقوط و شاخ [حیوانی دیگر] کشته شده باشد 17 و [نیم خورده] شکارِ درندگان، مگر آن که [پیش از مردن آن را] ذبح کرده باشید، 18 و آنچه در آستانه بُت‌ها قربانی شده باشد، و تقسیم [گوشت قربانی] به قید قرعه. 19 همه این‌ها حرمت شکنی است. 20 امروز کسانی که کفر ورزیدند، از [مقابله با] دین شما نومید شدند، 21 پس از آنها نترسید و از [نافرمانی] من بترسید. 22 امروز دین‌تان را برای شما به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم 23 و تسلیم [در برابر خدا] را به عنوان دین برای شما پسندیدم. 24 پس [در موارد ذکر شده] هر کس از شدّت گرسنگی، ناچار [به خوردن محرمات] گردد، بدون آنکه قصد سوء استفاده داشته باشد، خداوند بخشنده مهربان است.25

15- حلال و حرام در ذهنیت اکثر مردم تداعی کننده تکالیف شرعی، و مجاز و غیر مجاز شمردن برخی اعمال است. چنین معنائی البته در فرهنگ فقاهتی درست است، اما بار معنائی این کلمات عام‌تر از چارچوب خاص احکام شرعی است. حلال، همان آزاد و رها کردن و رفع موانع و گشودن گره‌هاست، همچون حل و جذب غذا در بدن، اما حرام تداعی کننده نوعی سدّ و مانع شرعی، طبیعی [مثل ممانعت خاک و هوای کویر از رویش گل و گیاه] و قانونی [مثل: ممانعت از رانندگی در حال مستی یا زیر 18 سال] و غیره می‌باشد.
واژه «حرام» 25 بار در قرآن آمده است که 23 مورد آن مرتبط با حریم و حرمت‌های مرتبط با حج است. مثل: مسجدالحرام، شهرالحرام، بیت الحرام، مشعرالحرام. سوای این موارد، آیه 116 سوره نحل (16:116) معنای حلال و حرام «شرعی» دارد و آیه 95 سوره انبیاء (21:95) معنای حرام طبیعی، یعنی محال و غیرممکن بودن بازگشت مردگان به دنیا. به طور خلاصه حرام محدودیتی است با قانون شرعی، عرفی یا طبیعی.

16- «أُهِلَّ» از ریشه «هَلَلَ» [نه حَلّ]، بلند کردن صدا هنگام لبیک گفتن حاجیان در اِحرام بستن، گریه کردن نوزاد هنگام تولد، همچنین شعار سردادن هنگام مشاهده «هلال» ماه نو [آغاز رمضان- عید فطر] می‌باشد. مشرکین هنگام قربانی کردن در آستانه بُت‌ها، نام معبود خود را با صدای بلند [هلهله] می‌بردند و ندانسته رزقی را که خدا روزی آنها کرده، به حساب بُت‌ها می‌گذاشتند. در نتیجه، توده‌های محرومی که از این قربانی سهمی می‌بردند، ناآگاهانه دلبسته آن اصنام می‌گشتند. هدف چنین تحریمی، دعوت به توحید در عبادت و مبارزه با شرک بوده است، نه عدم رعایت «ذبح شرعی»، که اصلا سخنی از شیوه آن در قرآن نیامده است. فعل «أُهِلَّ» سه بار در قرآن [بقره 173 (2:173) ، مائده 3 (5:3) و انعام 145 (6:145) ] آمده است.

17- به آنژین و گلودردی که مانع تنفس می‌گردد خُناق می‌گویند. «مُنْخَنِقَه» به حیوانی گفته می‌شود که به هر دلیلی خفه شده باشد. «مَوْقُوذَهُ» از «وَقَذَ» حیوانی است که با ضربه کشته شده باشد. «مُتَرَدِّیَه» از ریشه «رَدَیَ» [هلاکت]، به حیوانی گفته می‌شود که از بلندی سقوط کرده و یا عمداً [آنچنان که در جاهلیت مرسوم بود] جانش گرفته شده باشد. «نَطِیحَه» از «نَطَحَ» [شاخ زدن]، به حیوانی گفته می‌شود که با شاخ حیوانی دیگر کشته شده باشد. «وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ» نیز از جمله، به گوسفندانی گفته می‌شد که توسط گرگ کشته شده باشد. جان دادن حیوانات در انواعی که ذکر شد، منحصر به دوران جاهلیت نیست، در دوران مدنیّت و علم و آگاهی نیز کمپانی‌های تولید انبوه برای صرفه جویی در وقت یا استفاده از خون حیوانات و طیور، از شوک الکتریکی، ضربه به سر و بدن، پرتاب و شیوه‌های مشابهی استفاده می‌کنند که تماماً مشمول این آیه می‌شوند.

18- «ذَکَّیْتُمْ» از «ذَکَوَ»، ذبح کردن حیوان است. این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است، هم‌ریشه بودن آن با «ذکاوت» [هشیاری و تیزفهمی]، دلالت بر ضرورت هشیاری و درک و فهم هنگام ذبح حیوانی که خدا آفریده و رزق بندگان کرده می‌کند.

19- اگر در زمان جاهلیت قرعه‌کشی در تقسیم سهم بیشتر گوشت قربانی با خرید مشترک انجام می‌شد، امروز در کشوری مثل آمریکا رقم مورد رقابت از مرز میلیارد دلار گذشته است! و چه حرص و هیجانی که برای به چنگ آوردن این کیمیای سعادت و خوشبختی!! به خرج داده نمی‌شود و چه امیدهای کاذبی که برای رسیدن به این سراب القاء نمی‌گردد!

20- «فسق» در زبان عربی، به پاره کردن پوسته محافظ گفته می‌شود که موجب «فساد» می‌گردد. همچون پاره شدن پوست میوه که موجب نفوذ میکرب و فساد و گندیدگی آن می‌شود. پوسته انسان همان حریم و حدود شرعی و نظامات ایمانی است. تقوا نیرویی است که ما را به محافظت از حریم و حدود مدد می‌رساند و فسق، پاره کردن آن و تجاوز از مرزهای مجاز می‌باشد.

21- آن روز کسانی که کفر ورزیدند [با شکنجه و قتل و آوارگی مسلمانان را تحت فشار قرار داده بودند]، وقتی آموزه‌های قرآن به تمام و کمال رسید و مسلمانان خودکفا و نیرومند شدند، از ادامه زورگوئی و تسلط بر آنان «مأیوس» گشتند، و امروز بسیاری از جوامع اسلامی با دور شدن از آن کتاب و تفرقه و دشمنی گسترده و جهالت و جنگ، به دوران جاهلیت پیش از اسلام انقلاب کرده و دشمنان تاریخی خود را «شاد و امیدوار» ساخته‌اند.

22- خشیّت از خدا با خشیّت از مردم نسبت معکوس دارد؛ به میزانی که ترس از مقام پروردگار در دل ما بیشتر باشد، ترس از مقامات مسلط بر مردم و مأمورین اطلاعاتی و امنیتی آن‌ها کمتر می‌شود! این ارتباط وارونه را، که اغلب از آن بی‌خبر هستیم، قرآن به دفعات به ما تذکر داده است. از جمله:
احزاب 39 (33:39) - الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلاَّ اللهَ...
زمر 36 (39:36) - أَلَیْسَ اللهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِه...
آل‌عمران 173 (3:173) - الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللهُ...
مائده 23 (5:23) - قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
مسئله ترس از مردم و ترس از خدا را در آیات دیگری نیز می‌یابید. از جمله: احزاب 37 (33:37) ، بقره 150 (2:150) ، نساء 77 (4:77) ، انعام 80 (6:80) و 81، آل‌عمران 175 (3:175) ، طه 45 (20:45) و 46.

23- این بخش از آیه که درباره «اکمال دین و اتمام نعمت» بر مسلمانان است، از نظر تفسیری مورد اختلاف شیعیان و اهل تسنّن می‌باشد. گروه اول مصداق این اکمال و اتمام را در «ولایت» علی بن ابیطالب(ع) و نصب مستقیم آن امام برای جانشینی پیامبر می‌شمارند؛ و گروه دوم بر این قولند که هیچ نشانه‌ای در این آیه، و آیات قبل و بعد از آن، از ولایت و جانشینی فردی معین وجود ندارد و این آیات ناظر به یک سلسله احکام حلال و حرام می‌باشد که با نزول جزئیات روبنائی، دین خدا کامل و نعمت او بر مسلمانان تمام شده است. در این مورد البته هزاران کتاب در طول تاریخ نوشته شده است که گمان نمی‌رود تا قیامت هم حل شود. آنچه مهم و مورد رضایت خداست، عمل به این فرامین و تسلیم و تمکین به آن است، حکم اختلافات را باید به خدا و روز قیامت حواله کرد. وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللهِ... [شوری 10 (42:10) ]

24- کلمه «اسلام» [در باب افعال] تسلیم کردن نفس خود در برابر فرامین خالق است، اسلام اسم و شناسنامه و هویت تاریخی که به ارث برده‌ایم نیست، نحوه زندگی و نفس کشیدن در هوای بندگی خداست، در فرهنگ قرآن [به شهادت آیات فراوان]، همه پیامبران و پیروان راستین آنان مسلمان بوده‌اند، هرچند شریعت اسلام هنوز نیامده بود. از منظر قرآنی، همه اجزاء جهان تسلیم نظامات خدا و به تعبیری مسلمان‌اند. با این تفاوت که اسلام آنها تکوینی و اسلام ما تشریعی و به انتخاب و اختیار خودمان سپرده شده است.

25- خوردنی‌های حرام در قرآن فقط همین چهار مورد است، جالب این که شرایط اضطراری نیز «فَمَنِ اضْطُرَّ» چهار بار [در: بقره 173 (2:173) ، مائده 3 (5:3) ، انعام 145 (6:145) و نحل 115 (16:115) ] تکرار شده است.