فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا يَبْحَثُ فِي الْأَرْضِ لِيُرِيَهُ كَيْفَ يُوَارِي سَوْءَةَ أَخِيهِ قَالَ يَاوَيْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِيَ سَوْءَةَ أَخِي فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِينَ
آنگاه خداوند کلاغی را برانگیخت 101 که [برای مخفی کردن طعمهاش] زمین را میکاوید تا به او نشان دهد چگونه پیکر برادرش را [زیر خاک] بپوشاند. [با مشاهده این صحنه] گفت: وای بر من! آیا نتوانستم مثل این کلاغ پیکر برادرم را بپوشانم؟ پس [با درک عجز و ناتوانی خود] از پشیمانان گشت.
101- هر بعثتی برای انجام کاری و مأموریتی است. در اینجا، این مأموریت به کلاغ نسبت داده شده است. در برخی آیات معنای ساده فرستادن و انجام کار در این کلمه بر مفهوم برانگیختگی غلبه دارد [مثل شعراء 36 (26:36) ، کهف 19 (18:19) ، نساء 35 (4:35) ].