يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا پروا داشته باشید و جویای وسیله [تقرّب] به سوی او باشید 111 و در راهش جهاد کنید، 112 باشد تا رستگار شوید. 113

111- «وَسِیلَهَ» و توسل از ریشه «وَسَلَ»، در اصطلاح قرآنی، عملی است که موجب تقرّب به خدا گردد. معرفه آمدن «الْوَسِیلَهَ» در این آیه دلالت بر وسیله مشخصی می‌کند که فرشتگان و انبیاء و اولیاء حق نیز به همان توسل می‌جستند [اسراء 57 (17:57) - أُولَئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ...] آن وسیله‌ای که ما را به خدا نزدیک کند، جز «اخلاص» در عبادت و پرستش بی‌واسطه توحیدی خدا چه وسیله‌ای است!؟ ابلیس آنگاه که به پروردگار گفت: همه را گمراه خواهم کرد، جز بندگان مخلصت، فرمود: این همان راه مستقیم به سوی من است: حجر 39 (15:39) تا 41 [...وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَیَّ مُسْتَقِیمٌ].
امام علی(ع) نیز در نهج‌البلاغه [خطبه 109] برترین اعمالی را که متوسلون از آن طریق به خداوند سبحان توسل می‌جویند، در ده مورد برشمرده است: 1- ایمان به خدا و رسول، 2- جهاد در راه خدا، 3- کلمه اخلاص، 4- اقامه صلات، 5- پرداخت زکات، 6- روزه رمضان، 7- حج، 8- پیوند با خویشاوندان، 9- صدقه نهان و آشکار، 10- انجام کارهای نیک. بدیهی است که موارد فوق زیرمجموعه عبادت محسوب می‌شوند که وسیله بودنشان مشروط به «اخلاص» است. ای کاش کسانی که انبیاء و اولیاء را وسیله‌ای برای برآوردن حاجات دنیایی خود قرار می‌دهند و به جای بهره بردن از تعالیم توحیدی آنان در تقرّب به خدا، اولیاء خدا را خرج خواسته‌های مادّی خود می‌کنند، بدانند ایشان خود مستقیماً به خدا توسل می‌جستند [اسراء 57 (17:57) ].

112- جهاد، تلاش سخت و طاقت فرسا، با قبول مشقّت و محرومیت است، شناخته شده‌ترین وجوه جهاد، همان جهاد نظامی با جان و مال است، اما جهاد ابعاد متنوعی دارد که جهاد فرهنگی و آموزشی یکی از مهم‌ترین آنهاست. از پیامبر اسلام(ص) نقل شده که: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» [مُرکب دانشمندان از خون شهیدان برتر است]. در این صورت، در مقابله علمی با منکران توحید، همانطور باید مجاهدت کرد که در مقابله با متجاوز به سرزمین، اما با اسلحه منطق و مهربانی و استدلال و جدال احسن.

113- «مفلحون» از ریشه «فَلَحَ» [شکافت] دلالت بر نوعی شکفتن یا شکوفایی می‌کند. کشاورز را از آن جهت فلاّح می‌گویند که زمین را می‌شکافد و با شخم زدن آن امکان باروری خاک و برآمدن دانه را فراهم می‌سازد. هر انسانی نیز در درون خود دانه‌ای قدسی دارد که باید از دل تیره و خاک خودخواهی‌ها خارجش کند و در معرض تابش خورشید حق و هوای پاکش قرار دهد: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا [کسی که نفس خویش را تزکیه کرد، آن را شکوفان ساخت و آن که پوشاندش، ضایعش کرد].